گوهر عفاف

                   

دو چشم در سر داریم، که دو پنجره به روی جهان رنگارنگ و قشنگ است، غیر از این دو چشمی

هم در دل داریم که به سوی دنیاهای دیگر باز می‌شود دنیاهایی که در دل همین دنیاست و چهره

باطنی این دنیای تو در توی شگفت را تشکیل می‌دهد.

آنها که به مسأله زندگی و خود انسان، دقیق‌تر و عمیق‌تر نگاه می‌کنند، خیلی چیزهای دیگر

دستگیرشان می‌شود که از نگاه‌های ظاهربین پنهان است اگر هاتف در شعر خود می‌گوید :

چشم دل باز کن که جان بینی انچه نادیدنی است ان بینی       

اشاره به همین نکته است

دنیا اگر چه گذرا و بازیچه است ، ولی زندگی بازی نیست ، در کلاس عمر ، هر کس را یکبار

می‌نشانند و درس می‌دهند و امتحانش می‌کنند ، متوجه باشیم که اکنون ما سر کلاس

نشسته‌ایم !... می‌توانید دنیا را یک میدان وسیع مسابقه بدانید که همه آدم‌ها در این مسابقه

رقیب شمایند و شما در یک رقابت سالم با انها  شرکت کرد‌ه‌اید .

همه در میدان و راه زندگی در حرکتیم ، اما مگر هر کس می‌رود ؛ می‌رسد؟ مگر هر کس که

می‌دود می‌برد ؟ تنها کسانی برنده‌اند که جایگاه خود را در دستگاه عظیم خلقت بشناسند هدف

را هم بدانند و برای رسیدن به آن از همه استعدادهای خود بهره بگیرند و حرکت کنند مثل انسان‌

هایی که فرزانه وار چند روزه دنیا را با خوشنامی و پاکی گذرانده‌اند و از خود نام نیک برجای نهاده

اند ، زندگی منهای خدا ، تکرار بی‌روح روزها و هفته‌هاست ، این افراد دنیا زده خود می‌دانند هر

چند خجالت می‌کشند که بر زبان بیاورند که:

         ارامش روح , در زندگی امیخته با معنویت و ایمان است

                           و تجمل و ثروت و رفاه

              هیچگاه خوشبختی و سعادت بهمراه ندارد .

گناه , ویروس سقوط اخلاقی است , واکسن آن هم خداترسی است ، بیایید خود و جامعه را واکسینه

نماییم ، خود شما در جامعه‌ زندگی می کنید و همه چیز را به چشم می‌بینید . وقتی چشم دریای

هوس شود قایق گناه در آن حرکت می‌کند حیف است زنان و دختران آنقدر خود را حراج کنند که گاهی

به قیمت یک لبخند و چشمک و وعده و ...خود را بفروشند یا بوتیک سیاری باشند ، برای جلب نگاهی

که در کوچه و خیابان و اتوبوس و پارک ، به گناه میچرخد و هوس نشخوار می‌کنند ،

                      گل عفاف در بوستان حجاب میروید

                                          و

           حجاب قلعه ای برای پاسداری از گوهر عفاف است  .

انانی که از تیر نگاه های مسموم ترسی ندارند و پروایی نمی کنند عوارض

          ان را دیده اند و در اینده می بینند و خواهند دید .

                                         اللهم عجل لولیک الفرج

گوهر حجاب

 

عمیق تر بیاندیش!

برای زندگی آینده ات چقدر ارزش قائلی؟؟
از همسر و معشوقه ات چه انتظاری داری؟؟
برای داشتنش چقدر تلاش می کنی؟؟
چقدر برای داشتنش فداکاری می کنی؟؟


عمیق تر بیاندیش!

عاشق که می شوی باید بایستی و از عشقت محافظت کنی.
باید از دلت ،از خواسته هایت بگذری تا عشقت پایدار بماند..

ادامه نوشته

روح الله داداشی



به جذابترین گروه اینترنتی یاهو ملحق شوید | BestIranGroups

روح الله داداشی، قویترین مرد ایران و جهان در درگیری با 3 جوان جان خود را از دست داده است

داداشی در شامگاه شنبه گذشته به همراه یکی از دوستانش با خودروی شخصی اش از سمت شمال به جنوب در خیابان گلشهر کرج در حرکت بود که در ازدحام خودروها بین راننده یک دستگاه پراید و داداشی درگیری لفظی بوجود می آید.

این درگیری لفظی بین روح الله داداشی و سه سرنشین خودرو پراید تا خیابان پونه کرج ادامه مییابد و در نهایت سرنشینان، از دو خودرو پیاده شده و به درگیری فیزیکی می پردازند. در این درگیری یکی از سرنشینان پراید چند ضربه چاقو به گردن و سینه روح الله داداشی وارد می کند و بلافاصله به همراه دو سرنشین دیگر پراید متواری می شوند.

ادامه نوشته

برایتان ارزو دارم

 
اول از همه برایتان آرزومندم که عاشق شوید ،

و اگر عاشق هستید ، معشوقتان هم به شما عشق بورزد

و اگر این گونه نیست تنهایی تان کوتاه باشد

و هنگام تنهایی تان ، نفرت از کسی در دل نداشته باشید

و بدانید چگونه به دور از نا امیدی زندگی کنید

هم چنین برایتان آرزومندیم دوستانی داشته باشید

از جمله دوستان بد و ناپایدار!  برخی نا دوست و برخی دوستدار

که دست کم یکی در میان شان بی تردید مورد اعتمادتان باشد

چون زندگی بدین گونه است

برایتان آرزومندم که دشمن نیز داشته باشید

نه کم و نه زیاد ، درست به اندازه

تا گاهی باورهایتان را مورد پرسش قرار دهد و شما را به چالش بکشد

که دست کم یکی از آنها اعتراضش به حق باشد

تا زیاد به خودت مغرور نشوید

و نیز آرزومندم مفید فایده باشید تا در لحظات سخت

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است ، همین مفید بودن

کافی باشد تا خودتان را سرپا نگه دارد

هم چنین ، برایتان آرزومندم  که صبور باشید

نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند

چون این کار ساده ای است

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند

و شما با کاربرد درست صبوریتان برای دیگران نمونه شوید

امیدوارم هنگامی که جوان هستید ، خیلی به تعجیل رسیده نشوید ،

و هنگامی که رسیده اید به جوان نمایی اصرار نورزید

و وقتی پیری تسلیم ناامیدی نشوید

چرا که هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را با خود به همراه دارد ،

و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند .

امیدوارم سگی را نوزاش کنید ،

به پرنده ای دانه بدهید و به آواز یک پرنده گوش کنید ،

هنگامی که آواز سحرگاهش را سر می دهد ،

چرا که به این طریق ، احساس زیبایی خواهید یافت به رایگان .

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانید ،

هر چند خرد بوده باشد ، و با روئیدنش همراه شوید ،

تا دریابید چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد .

به علاوه ، آرزومندم پول داشته باشید ،

زیرا در عمل به آن نیازمندید ،

و برای اینکه سالی یکبار ،

پولتان را جلو رویتان بگذارید و بگویید : «این مال من است»

فقط برای اینکه روشن کنید کدامتان ارباب دیگری هستید !

و در پایان ،

آرزومندم شریک خوبی برای زندگیتان داشته باشید ،

که اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانید تا از نو شروع نمایید .

اگر همه اینها که گفتم برایتان فراهم شد ،

دیگر چیزی ندارم جز ارزوی صحت و سلامتی برای شما .

                                         پیروز باشید و سر بلند

                                                                      

دلایل کم رنگ شدن حجاب اسلامی در نوجوانان بخصوص دانش آموزان


شاید یکی ازمسائل نسل جوان در جامعه چرایی وچگونگی پوشش یا به عبارت کاملتر حجاب کامل اسلامی باشد. اگرما درکانون خانواده به عنوان نخستین وکوچکترین واحد تشکیل دهنده جامعه ومهمترین و تأثیرگذارترین نهاد در فرهنگ سازی و انتقال مفاهیم فرهنگی به این پرسش در واقع چرایی لزوم رعایت حجاب اسلامی پاسخ دهیم،‌انتخاب چگونگی رعایت حجاب از طرف دانش آموزان – جوانان - در مراحل بعدی با توجه به گستردگی قلمرو پوشش که به عوامل محیطی و فرهنگی و سنتی یک جامعه برمی گردد عاقلانه تر، هنجارپذیرتر و قابل پذیرش تر خواهد بود .

اما متأسفانه در چند دهه اخیر بخصوص از زمانی که افراد خانواده بیشترین وقت خود را صرف دیدن برنامه های  بنگاه های فرهنگ ساز  غربی و  شبکه های مجازی در اینترنت و شبکه های  ترویج کننده افکار غربی – غیر اسلامی  از رسانه ای به اسم ماهواره می کنند و در معنای کلمه دچار تهاجم فرهنگ های غیر بومی و اسلامی شده اند ؛ کارکرد تربیتی خانواده ها به عنوان انتقال دهندگان اولیه مسائل فرهنگی سنتی و اسلامی به اندازه کافی مطلوب نبوده و نیست . این مسئله شاید کلید بسیاری از درهای بسته افکار دانش آموزان و جوانان ما برای پذیرش چرایی و چگونگی حجاب باشد  

ازطرف دیگر مدارس ما به عنوان نخستین نهاد آموزشی و تربیتی فرا خانواده در تقابلی نابرابر باید جوان و نوجوانی را که ذهن و خواسته هایش تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد به سوی فرهنگ متعالی اسلامی و انسانی سوق دهند. فرهنگی که برای نهادینه شدن نیاز به حمایت از سوی جامعه رسانه ای و نهاد خانواده دارد و اگر این حمایت مطلوب صورت نگیرد قطعا به تلاش مربیان در مدارس پاسخ چشم گیری داده نمی شود.

مربیان و  مدیران مدارس - این نهاد فرهنگ ساز و انسان ساز - از دل جامعه برخواسته و تحت تأثیر عوامل موجود در آن هستند و شاید هم به مراتبی این تأثیر پذیری خود را در کلاس درس ؛ بسیار عمیق اما نا محسوس به دانش آموزان انتقال دهند . در این صورت وای بر روزگار فرهنگی جامعه ای که فرهنگیانش هم در قبول و اجرای مسائل مهمی چون حجاب و .... خود صاحب تردید و یا هنجارشکنی باشند . "به قولی هر چه بگندد نمکش می زنند وای بروزی که بگندد نمک " این موارد نیز از قابل تأمل ترین مسائل در سیر قهقرای حجاب در نزد جوانان ما بخصوص در سطح جامعه است .

 صدق قول من در این ادعا نکته بسیار جالبی است که مادر یکی از دانش آموزان  به مدیر مدرسه ای در مناطق شرق تهران گفته بود : این خانم مدیرنقل می کرد که مادر دانش آموزش با مراجعه به دفتر ضمن مخاطب قرار دادن ناظم مدرسه می گوید : (شما دختر مرا به خاطر اینکه مقنعه اش بالا تر از رستنگاه مویش بود، توبیخ  کردید و بخاطر استفاده گل سرهای بزرگ از نمره انضباطش کم کردید در حالیکه دیروز یکی از معلم های مدرسه را با چنین پوششی در خیابان دیده ایم و غیر مناسب بودن این پوشش برای دختر من زیر سؤأل رفته است!! 

از سالیان دور گفته اند که بال های ترقی یک جامعه خانواده و سپس آموزش و پرورش است که اگر هر دو قوی و هماهنگ عمل کنند هدف جامعه اسلامی که تربیت انسانی متمدن و متعهد و متفکر است در سایه سار مبانی اسلامی تحقق می یابد .

در بسیاری از مدارس استفاده از هد مو برای جلوگیری از نمایش غیر متعارف موی سر در محدود مدرسه و مسیر رسیدن به آن اجباری است . در برخی از مدارس ؛ پوشش چادر اجباری است . در همه مدارس ما استفاده از لوازم آرایشی جز موارد نقض قوانین آموزشی محسوب می شود. اما به راستی با تعطیل شدن مدارس می توانیم مدعی باشیم که دانش آموزان به همان صورت به سمت خانه بازمی گردند ؟!

جالب اینجاست که در مدارس راهنمایی و متوسطه گاهی برخی از دانش آموزان   فرم مدرسه را که  به نوعی در انتخابش رعایت نکات اسلامی و پوشش کامل لحاظ شده است هنگام خروج با مانتو و مقنعه ای دیگر تعویض می کنند . آیا هنگام رسیدن به خانه والدین از چرایی کار او و چگونگی انجامش در محیط مدرسه هنگام برگشتن به خانه سوال می کنند؟! یا اینکه کار فرزند خود را عادی  و بدون پیامد های بعدی تصور می کنند! این مشکلات یا بقولی بی توجهی ها برای دانش آموز جوان مشتبه می کند که  مدارس سخت گیرهستند یا اگر مورد سوال قرار نمی گیرد؛‌کارش منطقی است و یا  با افتخار حتی برای سایرین واگویه می کند که برای فرار از قوانین مدرسه راه فراری جالب پیدا کره است . در این صورت می توان گفت: عدم توجه کافی و حساسیت معقول خانواد ها و کادر مدارس به این رفتارها ی دانش آموزان یکی دیگر از دلایل عدم استقبال جوانان  و دانش آموزان به حجاب کامل اسلامی است اگر مشابه این حرکات را در حوزه رفتاری جوانان مورد بررسی قرار دهیم . رفتارها می توانند در حوزه عمل نیز تأثیرگذار بوده و کم کم هنجار شکنی را در حوزه های دیگر رفتاری و عملی جوانان شاهد باشیم   .

 لازم به ذکر است که در  نهادینه کردن حجاب کامل اسلامی و عفاف که فرزند خلف حجاب است می توان به نفش مؤثر و فرا زمانی رسانه هایی چون رادیو و تلویزیون توجه داشت . متأسفانه هر چه دلسوزان  فرهنگ حجاب در جامعه  با اجرای برنامه های فرهنگی و آموزشی در صدد احیای فرهنگ حجاب اسلامی هستند دست اندرکاران سینمایی و تلویزیونی ما با استفاده از بازیگران زن که  بی حجابی را در لفاف بدحجابی تبلیغ و قبح آن را تضعیف می کنند ، نوجوانان مخصوصا دانش آموزان را دچار نوعی پارادکس رفتاری کرده اند . این درحالی است که با بی توجهی به مسئله الگو سازی درست  ؛ نوجوانان و دانش آموزان، بازیگران و هنرمندان ! را الگوی خود قرار داده و حتی در انتخاب تکیه کلام ها از تکیه کلام این عناصر به اصطلاح فرهنگ ساز استفاده می کنند .

فکر کنید در خانواده والدین و در مدارس معلمان پرورشی و آموزشی ، همت خود را در تبیین برتری حجاب اسلامی به دانش آموز به کار گیرند و آنها را مجاب کنند اما جوان در سطح جامعه در مترو و اماکن عمومی....  تصویری دیگری از بازیگر زن محبوب خود را بر د یوارها و تابلوها در معرض دید عموم با حجابی غیرمتعارف  و آرایشی بیش از حد معمول ببیند .

شما بگویید کدام یک از این دو تعریف نظری و عملی می تواند برای نوجوانی که هنوز به پختگی فکری نرسیده و احساس زیبا بودن ؛‌مورد توجه قرار گرفتن و شناخته شدن برایش مهم ترین دغدغه هاست مطلوب تر و قابل اجرا تر باشد ؟

همانطور که در قسمت های قبلی صحبتم گفتم با وجود الگوهای بسیار ارزنده و فرازمانی در تاریخ اسلام، جهت معرفی الگو به جوانان و دانش آموزان ، متأسفانه مسئولان فرهنگی گام های زیاد اما عجولانه ،غیر کارشناسانه و گاها تکراری در کیفیت و تأثیرگذاری ضعیف و نامطلوبی را  برداشته اند. بطوری که اطلاعات قشر جوان مخصوصا محصل  در خصوص بازیگران، بازیکنان ؛  خوانندگان به مراتب بیشتر از الگوهای بزرگ دینی و اسلامی ما است . به علاوه سال های دفاع مقدس و حضور بانوان محجبه در عرصه های مختلف در تثبیت نظام جمهوری اسلامی و شکوفایی علمی و فرهنگی چنان قابل توجه بوده است که می توانیم از این فرصت در جهت ارائه الگوهای زمانی و ایرانی برای هدایت جوانان استفاده کنیم باز هم باید بگویم؛ متأسفانه این فرصت ها سوخت می رود بدون اینکه چرخه فرهنگی، لنگیدن را به حرکت مستمر و پویا تبدیل کرده باشد. خلاء الگو سازی اسلامی و بومی در جامعه برای داشتن حجاب مطلوب و عفاف بسیار دیده می شود و یکی از مهم ترین دلایل تضعیف حجاب کامل اسلامی در نزد جوانان است .

از دیدگاهی دیگر می توان گفت که موازی کاری در برنامه های ترویج فرهنگ حجاب کامل اسلامی از سوی دستگاه های ذی ربط   نتیجه ای نامطلوب را در داشته است . زیرا به همان اندازه که کارهای فرهنگی بدون کارشناسی یا فصلی و موسمی می تواند تأثیر   منفی بر جامعه و نوعی تقابل و تهاجم را در میان مردم نسبت به آن به وجود  آورد ؛موازی کاری نیز به مراتب مخرب تر خواهد بود .

باید درنظر داشت کار فرهنگی یک امر مدت دار است اگر برنامه یا طرحی با محتوای فرهنگی برای یک یا دوسال در نظر گرفته شود در انتهای مدت پیش بینی شده  نتیجه مطلوبی عاید مجریان نخواهد شد ، چه برسد به طرح های چند ماهه که دیگر :‌ خود  حدیث مفصل بخوان از این مجمل  .  اجرای برنامه های تعجیلی و  کوتاه مدت با صرف هزینه های کلان یکی دیگر از معظلات جامعه در امر تبیین حجاب برتر و نهادینه کردن آن در نزد جوانان است .

در جوابگو بودن طرح ها و برنامه های فرهنگی؛ هماهنگی سازمان های کلانی چون صدا و سیما ؛ نیروی انتظامی ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ؛ آموزش و پرورش و... بسیار ضروری است که متأسفانه عدم نتیجه گیری مطلوب در کشش دانش آموزان و جوانان به مقوله فرهنگی حجاب کامل اسلامی وعفاف؛  نبودن ارتباط و هماهنگی در پیکره این سازمان های فرهنگی است .

در آخر گفتمان باید تصریح کنم که خداوند انسان را در انتخاب دین مختار قرار داده است ولی قبل از آن با رسالت و بعثت پیامبران تشریعی و تبلیغی راه صواب از خطا را نشان داده و انسان را هدایت کرده است . در لزوم رعایت حجاب و انتخاب نوع پوشش بر ما فرض است که ابتدا با هدایت صحیح جامعه در دراز مدت و سرمایه گذاری طولانی مدت در ایجاد بصیرت  جوانان برای شناخت درست از نادرست  و با الگوسازی حجاب و عفاف ؛ معرفی الگوهای دینی  و ملی ؛ برنامه سازی در جهت طراحی و ارائه پوشش های اسلامی  دربردارنده  شرایط اقلیمی و فرهنگی هر منطقه ؛ جوانان مخصوصا دانش آموزان را به سوی عفاف و حجاب رهنمود شویم.

 در حالیکه اگر در شرایط ایده آل کاری، موفق به جذب عده ای ره گم کرده نشدیم با قبول حق انتخاب؛ آنها   را فقط کنترل کرده  و بگذاریم چون یخ در بازار گرم حجاب جذوب شوند .چرا که تا سیاهی نباشد سفیدی مفهوم نخواهد داشت

سازها

قیچک

ساز قیچک با شکلی که امروزه در گروه های موسیقی شهری ایران به کار می رود، پیشینه ای تقریباً 50 ساله دارد. نخستین بار در کارگاه ساخت سازهای سنتی وزارت فرهنگ و هنر ایران توسط ابراهیم قنبری مهر با الگو برداری از یک ساز بومی بلوچستان صورت گرفت. قیچک از خانواده سازهای زهی آرشه ای است. نوع بومی اش که در بلوچستان سرود Sorud خوانده می شود، معمولاً دوازده سیم دارد. شش سیم نقش واخوان دارند و شش سیم دیگر در خدمت ملودی نوازی قرار می گیرند. سرود ساز اختصاصی بلوچ هاست و از طریق ایشان به اقوام همجوار سرایت کرده است. این ساز در فرهنگ بلوچی هم به صورت تکنوازی و هم گروه نوازی با تنبورک و دهلک نواخته می شود.

ادامه نوشته

داستان آموزش جودو به بچه یک دست

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد . پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند .
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد . بعد از 6 ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود . استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد . سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد !
سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری ، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشور انتخاب گردد .

وقتی مسابقات به پایان رسید ، در راه بازگشت به منزل ، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید . استاد گفت : " دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی ، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دستى نداشتی ! یاد بگیر که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده کنی . راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از " بی امکانی " به عنوان نقطه قوت است .

بهلول و مزد حمام

روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود

او را کیسه نکشیدند.

با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد

حمام داد. کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند

که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند.

بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت . ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را

شست و شو نموده و بسیار مواظبت نمودند . ولی با این همه سعی و کوشش

کارگران ، بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد. خدمتکاران حمامی متغیر

گردیده پرسیدند : سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟

بهلول گفت : مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز

حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید !!!

فریبکاری با کلمه ای مقدس به نام عشق

              تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سلام . امروز قصد کردم وبگردی کنم تا از میان وبلاگهای خوب , نوشته های خوبشان را مطالعه کنم و در صورت

لزوم از بعضی از انها استفاده نمایم . اما چیزی که توجه مرا از میان این همه نوشته های خوب ( نمیگم بد چرا

که به نظر حقیر هر نوشته ای در جای خود و در ظرف زمان و مکان خویش هرگز بد نخواهد بود جایی که لقمان

ادب خویش را از بی ادبان اموخت پس چرا ما به نوشته های دیگران که حاصل تراوشات فکری اوست خطاب بد

دهیم ) به خود جلب کرد نوشته های عشقی و عاشقانه است به نظر حقیر حدود 90 در صد وبلاگ ها عشقی

و عاشقانه بودهبه نظر میرسد که با این حجم وبلاگ های عاشقانه , كشوري عاشق پيشه داريم كه از عشق

فقط سخن میراند و از حقیقت ان چيزي نمي داند !

. از زمان " حلاج و ابو سعيد ابوالخير " بزرگانمان از عشق دم ها زده اند ، مطلب ها نوشته و سينه ها دريده اند

،اما افسوس از عقل و منطق ، از فلسفه و فيلسوفانی كه درين كشور هميشه مهجور و متروك بوده اند . سخن

ها پيرامون " عشق ، عاشقي و معشوق "بسيار رانده شده است ، كه اگر اين سخنان پيرامون " عقل ، قانون ،

منطق ، فلسفه و فيلسوفان " زده مي شد ، متمدن ترين ، با شعور ترين و پيشرفته ترين کشورهای جهان مي

بوديم . در این زمانه سخن از عشق ان هم به این حد و اندازه کاری عبث است  چرا كه تاثيري در پیشبرد

امورات مان ندارد که اگر داشت امروز در این جایگاه نمی نبودیم ! کلمه عشق مقدس است و اگر حقیقت

عشق را میشناختیم بسیاری از مشکلات و موانع را فقط و فقط به حرمت عشق پشت سر میگذاشتیم و برای

ساخت ایران عزیزمان کارها میکردیم .خون يكديگر را در شيشه كرده و مي نوشيم این چه جايی از  عشق

است ؟ و اصلا این چه عشقي است ؟ من و خیلی از هموطنانم  بيزاریم از اين عشق . بيزاریم از " جبران

خليل جبران ها ، پائلو كوئليوها ، مسيحا برزگرها " و جرگه يشان كه تنها حرف هاي قشنگ مي زنند . كاش

همه ي دنيا به جای عشق و عاشقی  فيلسوف مي بودند آن زمان "احسن " مي شد و آن " مدينه ي فاضله

"در هايش به روي همگان باز میشد . گفته اند " جایی که عشق است و عاشقی , پاي استدلاليان چوبين

بود " حال که  شما كه بر قطار سريع السير عاشقی نشسته اید به كدامین مقصد رسيده ايد ؟ چرا كسي

پيرامون " ابو علي سينا " نمي نويسد اما اين همه وب در مورد عشق وجود دارد ؟! باز هم مي گويم " به

ابتذال در عشق دچار شده ايم " . از عشق نه كه از " عشق نويسان " بيزارم . شايد سال هاي سال بگذرد

كه ياد گراميتان بیدار شود . و محکومیتی را که پس از خواندن این نوشتار میدانم به ان محکومم خواهید کرد

تبرئه ام کنید همانند گالیله که بوسطه سخن حقی که بر زبان رانده بود  محکوم به نوشیدن زهر گردید و اما

بعدها .... چرا كه اكنون ها خود را با جملات زیبا و دلربا فريب مي دهيم.

                                                                                   باشد به روزگارش

ارش کمانگیر

آرَشِ کَمانگیر نام یکی از اسطوره های کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطوره

است.

              

تندیس آرش کمانگیر در بروجرد اسطوره آرش کمانگیر از داستان هایی است که در اوستا آمده

و در شاهنامه از آرش در سه جا با افتخار نام برده شده ولی داستان آرش در شاهنامه نیامده

است. [تحقیق دست اول؟] در کتاب های پهلوی و نیز در کتاب های تاریخ دوران اسلامی به آن

اشاراتی شده است. ابوریحان بیرونی در کتاب خود به نام « آثارالباقیه » به هنگام توصیف

« جشن تیرگان » داستان آرش را بازگو می کند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی

آرش میداند.

ادامه نوشته

نيمه شعبان ميلاد قائم آل محمد حضرت مهدي (عج) مبارك باد

نيمه شعبان ميلاد قائم آل محمد حضرت مهدي (عج) مبارك باد / طرح: عليرضا ذاكري

الهی

http://up.vatandownload.com/images/jv3qp887ys4ovlyen9ej.gif

الهی به باران مهربانی ات باغ قلب ما را سیراب محبتت گردان


خدایا هر چه بیشتر می اندیشم بیشتر شرمنده ام , اما می دانی چقدر سپاسگزارم

برای عشق خالصانه ای که قلب و وجودم را تطهیر بخشیده ترا سپاس می گویم

برای شیرینی , سبکبالی و لذات غیر قابل وصف عشق

برای دردها و ضجه های عاشقانه ام

برای اشکهای عاشقانه ام ترا سپاس

ترا سپاس

ترا سپاس



خدایا زبانمان قاصر است

اما تو کمکمان کن نعمات بی شمارت را دریابیم و شکرگزار واقعی نعمات بی دریغت

                                                                باشیم

کمکان کن وقتی از عشق و مهربانی تو سرشار می شویم به زیبایی خاصترین بندگانت

                                                       تو را سپاس گوییم

ممنونیم از حضورت و پناه مهربانت , که به ما بخشیده ای

                                                 http://upload.iranvij.ir/images/jkyld9k3be580v29wpmz.jpg
           الهی این روز ها سالروز تولد بهترین خلقت توست که به امر خودت

      سالهاست از نگاه ما پنهانش نمودی . خدایا شیرینی این میلاد را
   
       ظهور حضرتش مقرر بفرما                   
امین یا رب العالمین

روش حکومت امام زمان(ع) چگونه خواهد بود؟

روش حکومت امام زمان(ع) چگونه خواهد بود ؟ و نیز رأی مردم چه جایگاهی در حکومت آن

 حضرت خواهد داشت؟ تا پیش از انقلاب کبیر فرانسه عموم کشورها به صورت رژیمهای

سیاسی متمرکز - پادشاهی - و بدون نقش مردم اداره می‏شد و تصمیمات حکومتها به هر

 نحو که بود اجرا می‏گردید اما پس از انقلاب فرانسه حضور مردم به عنوان یک اصل در عرصه

 سیاسی کشورها مورد تأیید و تأکید قرار گرفت و نظامهای جمهوری تشکیل شد اما لازم

به ذکر است که در بسیاری از کشورها برپایی نظام جمهوری به معنای مشارکت فعال مردم

 نیست و حتی برخی از این حکومتها توسط زورمداران به نحوی مورد سوء استفاده قرار گرفته

 است ؛ هر چند مردم و نیروهای فکری جوامع مختلف نیز برای افزایش نقش مردم تلاشهای

 بسیار نموده‏ اند


ادامه نوشته

گم شده انسان

 

سلام


انسان گم شده اش انسانیت است . و اگر این خود را بشناسیم خدا هم شناخته خواهد شد هر چی

از هم فاصله بگیرم یقینا از خدا فاصله گرفته ایم .بایزید بسطامی چه خوب میگفت که خدا

در زیر جبه اش هست. واقعا هم همینه اما ما خود را گم کرده ایم در پیچ خم شرع و عرف و                     

حساب و کتاب............                                                                                                         

کاش میشد صدای دلنواز تیشه فرهاد درونمان را از بیستون فاصله هایمان شنید کاش میشد

زیر باران عشق چتر هایمان از جنس هوس نمی بود کاش میشد  ....                                                                                                                                                                                                      

لحظه ای تامل و نگاه  ....


عصر یک جمعه ي دلگیر

دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟ چرا آب به گلدان نرسیده است؟ چرا لحظه ي باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است به ایمان نرسیده است .و غم عشق به پایان نرسیده است بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟ چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟ دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد،فقط برد، زمین مرد، زمین مرد ، خداوند گواه است،دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی.. ...عصر این جمعه ي دلگیر وجود تو کنار دل هر بیدل آشفته شود حس، تو کجایی گل نرگس؟ به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی ست زجنس غم و ماتم، زده آتش به دل عالم و آدم مگر این روز و شب رنگ شفق یافته، در سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت عزا کرده ای؟ ای عشق مجسم! که به جای نم شبنم بچکد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت. نکند باز شده ماه محرم که چنین می زند آتش به دل فاطمه اهت به فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت ای ماه! بیا صاحب این بیرق و این پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم توئی ، آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در چاه ، دلم سوخته از آه نفس های غریبت دل من بال کبوتر شده خاکستر پرپرشده، همراه نسیم سحری روی پر فطرس معراج نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی؟ به خدا در هوس دیدن شش گوشه دلم تاب ندارد ، نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه دفتر غزل ناب ندارد شب من روزن مهتاب ندارد، همه گویند به انگشت اشاره مگر این عاشق بیچاره ي دلداده ي دلسوخته ارباب ندارد... تو کجایی؟ تو کجایی؟ شده ام باز هوایی،شده ام باز هوایی... * گریه کن گریه وخون گریه کن، آری که هر آن مرثیه را خلق شنیده است شما دیده ای آن را و اگر طاقتتان هست ، کنون من نفسی روضه ز مقتل بنویسم و خودت نیز مدد کن که قلم در کف من ،هم چو عصا در ید موسی بشود چون تپش موج مصیبات بلند است ،به گستردگی ساحل نیل است و این بحر طویل است وببخشید که این مخمل خون، بر تن تبدار حروف است که این روضه ي مکشوف لهوف است، عطش بر لب عطشان لغات است و صدای تپش سطر به سطرش همگی موج مزن آب فرات است، و ارباب همه سینه زنان، کشتی آرام نجات است ، ولی حیف که ارباب «قتبل العبرات» است، ولی حیف که ارباب«اسیر الکربات» است، ولی حیف هنوزم که هنوز است حسین ابن علی تشنه ي یار است و زنی محو تماشاست زبالای بلندی، الف قامت او دال و همه هستی او در کف گودال و سپس آه که «الشّمرُ ...» << ... خدایا چه بگویم «که شکستند سبو را و بریدند دلت تاب ندارد به خدا با خبرم می گذرم از تپش روضه که خود غرق عزایی، تو خودت کرب و بلایی، قسمت می دهم آقا به همین روضه که در مجلس ما نیز بیایی، تو کجایی ... اللهم عجل لولیک الفرج

حجابم را دوست دارم از زبان دختری محجبه!

واقعا نمیدانید؛ واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد وقتى سیاهى چادرم، دل مردهایى که چشمشان به دنبال خوش‏رنگ‏ترین زن‏هاست را می‏زند . نمی ‏دانید؛ واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد وقتى مردهایى که به خیابان می ‏آیند تا لذت ببرند، ذره ‏اى به تو محل نمی ‏گذارند. نمی ‏دانید؛ واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خیابان قدم می ‏زنید؛ در حالى که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه ‏اى از زیبایی ‏هاتان، پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره، به نزدیک‏ترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایى خود را کنترل کنید؛ زیبایى از دست رفته ‏تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید. نمی‏ دانید چقدر لذت‏بخش است وقتى وارد مغازه ‏اى می‏شوم و می‏پرسم: آقا! اینا قیمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمی‏ دهد؛ دوباره می ‏پرسم: آقا! اینا چنده؟ فروشنده که محو موهاى مش ‏کرده زن دیگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمی ‏بیند. باز هم سؤالم بی ‏جواب می ‏ماند و من، خوشحال، از مغازه بیرون می ‏آیم . لذتش را درک میکنم وقتى در خیابان و دانشگاه و... راه می‏روم و صد قافله دل، همراه من نیست. لذتش را درک میکنم وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاک و افکار پلید مردان شهرمان نیستم. لذتش را درک میکنم وقتى می ‏بینم که می ‏توانم اطاعت خدایم را بکنم؛ نه هوایم را. لذتش را درک میکنم وقتى در خیابان راه می ‏روم؛ در حالى که یک عروسک متحرک نیستم؛ یک انسان رهگذرم. واقعاً نمی ‏دانید چه لذتى دارد این حجاب من که آنرا با شور سرشار عشق و معرفت پذیرفته ام!

خنده و شادی

 خندیدن یک نیایش است

  

اگر بتوانی بخندی، آموخته ای که چگونه نیایش کنی

هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد ، هر بافت وجودت از شادی بلرزد

به آرامشی عظیم دست می یابی

کسی می تواند بخندد،که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را می بیند

کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است

شادی اگر تقسیم شود ، دو برابر می شود

غم اگر تقسیم شود ، نصف می شود

همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم

یادت باشه ! انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند

کمی موسیقی گوش کن، برقص، بخند (حتی به زور)

آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را

 فراموش نکن! همین لحظه را

اگر گریه کنی یا بخندی! بالاخره می گذرد،امتحان کن

بهشت یعنی، شادی، خنده، سرور و شعف

جای تأسف است ! ما برای شاد بودن بهانه ای می خواهیم

ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه ای نداریم

با شادی خدا را و ضیافت زندگی را  تجلیل می کنیم

سرور و شادی، خدای درون فرد است که از اعماق او برخاسته و متجلی می شود

شادی ، یکی از راه های تقرب به درگاه خداوند است

ضرر نمی کنی! از هم اکنون لبخند زدن را تجربه  کن

مطمئن باش همیشه یکی هست که عاشق لبخند تو باشد

دعایت میکنم


دعایت می کنم، عاشق شوی روزی

  بفهمی زندگی بی عشق نازیباست

 

دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی

  به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی

  بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها

بخوانی نغمه ای با مهر

ادامه نوشته

چقدر خنده داره


چقدر خنده داره که یک ساعت خلوت با خدا دور و طاقت فرساست , ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال

مثل باد میگذرد.

چقدر خنده داره که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار زیادیه اما وقتی که با همون مقدار پول

به خرید میریم کم به چشم میاد .

ادامه نوشته

ارزش شادی از نگاه خیام

روزی کسی به خیام خردمند که دوران کهنسالی را پشت سر می گذاشت گفت :

شما به یاد دارید دقیقا پدر بزرگ من , چه زمانی درگذشت ؟!

 خیام پرسید : این پرسش برای چیست ؟

 ان جوان گفت : من تاریخ درگذشت همه خویشانم را بدست اورده ام و میخواهم

 روز وفات انها به گورستان بروم و برایشان دعا کنم و خیرات بدهم و ...

خیام خندید و گفت : 

ادامه نوشته

خواهرم حجاب


خواهرم حجاب تو رنگین تر از خون من است .

عشق مادر

 

در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست

مادرم! دعایم کن که با دعایت، دلم خانه دردها نیست

مهربانم

 چه مي دانم؟! چرا اينگونه شد نمي دانم

 واي چه شد! چرا اينگونه شد نمي دانم

امشب تا به سحر بر زانوان شب گريستم

چه دل مي شکست و من باز مي گريستم
 
بگويم از دردي که سراسر شوق بود روزي

من منتظر بودم، او گفت نمي سوزي

با اين که نديده بودم نشنيده بودم عاشق بودم

حس مي کردم او را در لابه لاي ثانيه ها منتظر بودم

روزها در پي هم مي گذشتند، من تشنه تر

آسمان عاشق بود، من ديوانه تر

مهلتي نمانده بود تا روز آخر

خبر آمد مرا از يار يارم، يار دگر

بگفتا دگر نخواهي ديد پري روياهايت را

آن دختر پاک سرشت زيبا رويت را

مپرس حالم را که چشم گرفت بغض ترکيد

نفس بند آمد اشک لغزيد

مرا چه شد که ديگر روزهايم سياه گشت

به جز خدا هيچ کس تکيه گاهم نگشت

همه شب همه روز در فکر او بودم او نبود

من چشم به راه او بودم او نبود

تا که انديشيدم در فکر دگر است

من زميني او از ديار دگر است

اکنون او دگر نيست در جاي دگر است

به دستور خدا در حال دگر است

تا به کي در انتظارم نمي دانم شايد بميرم

باز در انتظارم چه ميدانم شايد ببينم

هر کجا هستي تو را شب و روز چشم در راهم

اين عشق الهي ست، پري مهربانم من بيدارم

داستانهای حکمت اموز

عشق مادر

چند سال پیش ، در یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد

و خنده کنان داخل دریاچه شیرجه رفت.مادرش از پنجره نگاهش می کرد و از شادی

کودکش لذت میبرد. مادر ناگهان تمساحی را دید که به سوی پسرش شنا می کرد.مادر

وحشتزده به سمت دریاچه دوید و با فریادش پسرش را صدا زد . پسرش سرش را بر

گرداند ولی دیگر دیر شده بود.تمساح با یک چرخش پاهای کودک را گرفت تا زیر آب

بکشد، مادر از راه رسید و از روی اسکله بازوی پسرش را گرفت. تمساح پسر را با

قدرت می کشید ولی عشق مادر آنقدر زیاد بود که نمی گذاشت پسر در کام تمساح رها

شود . کشاورزی که در حال عبور از آن حوالی بود ، صدای فریاد مادر را شنید، به

طرف آنها دوید و با چنگک محکم بر سر تمساح زد و او را فراری داد.پسر را سریع

به بیمارستان رساندند. دو ماه گذشت تا پسر بهبودی پیدا کند. پاهایش با آرواره های

تمساح سوراخ سوراخ شده بود و روی بازوهایش جای زخم ناخنهای مادرش مانده

بود.خبرنگاری که با کودک مصاحبه می کرد از او خواست تا جای زخمهایش را به

او نشان دهد. پسر شلوارش را کنار زد و با ناراحتی زخمها را نشان داد ،

سپس با غرور بازوهایش را نشان داد و گفت:

            این زخمها را دوست دارم , اینها خراشهای عشق مادرم هستند .     

گاهی مانند این کودک قدرشناس خراشهای عشق خداوند را

به خودمان نشان دهیم , خواهیم دید که چقدر دوست داشتنی

هستیم .                

برای مطالعه داستانهای بعدی بر روی ادامه مطلب کلیک کنید .


ادامه نوشته

داستانهای حکمت اموز

قهرمانهای ادمهای کوچک

نادانی رو به خردمندی کرد و گفت فلان شخص ، ثروتمندترین مرد شهر است . باید از او آموخت و

گرامیش داشت . خردمند خندید و گفت فلانی کیسه اش را از پول انباشته آنگاه تو اینجا با جیب

خالی بر او می بالی و از من می خواهی همچون تو باشم ؟! نادان گفت خوب گرامیش مدار ،

بزودی از گرسنگی خواهی مرد . خردمند خندید و از او دور شد . از گردش روزگار مرد ثروتمند

در کام دزدان افتاد و آنچه داشت از کف بداد و دزدان کامروا شدند . چون چندی گذشت همان

نادان رو به خردمند کرد و گفت فلان دزد بسیار قدرتمند است باید همچون او شکست ناپذیر بود

. و خردمند باز بر او خندید و فردای حرف نادان دزد به چنگال سربازان فرمانروای اسیر شده ،

برهنه اش نموده و در میدان شهر شلاقش می زدند که خردمند دید نادان با شگفتی این ماجرا

را می بیند . دست بر شانه اش گذاشت و گفت عجب قهرمانهایی داری ، هر یک چه زود سرنگون

می شوند و نادان گفت قهرمانهای تو هم به خواری می افتند . خردمند خندید و گفت قهرمانان من

در ظرف اندیشه تو جای نمی گیرند ، همین جا بمان و شلاق خوردن آن که گرامیش می داشتی

را ببین ، و با خنده از او دور شد .اندیشمند برجسته ارد بزرگ می گوید : قهرمان های آدمهای

کوچک ، همانند آنها زود گذرند

برای مطالعه داستان بعدی بر روی ادامه مطلب کلیک کنید          

ادامه نوشته

سخن خدا با بندگان خویش

گروه اینترنتی قلب من
منم زیبا كه زیبا بنده ام را دوست میدارم

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیكران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم كرد

رها كن غیر من را
آشتی كن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی؟

تو با هر كس به غیر از من چه میگویی؟

تو راه بندگی طی كن عزیزا من خدایی خوب میدانم

تو دعوت كن مرا با خود به اشكی .یا خدایی میهمانم كن

كه من چشمان اشك الوده ات را دوست میدارم

طلب كن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت

كه عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو كه

وصل عاشق و معشوق هم،اهسته میگویم، خدایی عالمی دارد

تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم.

كه دنیا بی تو چیزی چون تورا كم داشت

وقتی تو را من افریدم بر خودم احسنت میگفتم

مگر ایا كسی هم با خدایش قهر میگردد؟

هزاران توبه ات را گرچه بشكستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟

كه میترساندت از من؟رها كن ان خدای دور

آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را

این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینك صدایم كن مرا.با قطره اشكی

به پیش اور دو دست خالی خودرا. با زبان بسته ات كاری ندارم

لیك غوغای دل بشكسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاكی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟

بگو جز من كس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم كن.بدان اغوش من باز است

قسم بر عاشقان پاك با ایمان

قسم بر اسبهای خسته در میدان

تو را در بهترین اوقات اوردم

قسم بر عصر روشن ، تكیه كن بر من

قسم بر روز، هنگامی كه عالم را بگیرد نور

قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم كرد

برای درك اغوشم,شروع كن,یك قدم با تو

تمام گامهای مانده اش با من

تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیكران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم كرد

السلام علیک یا سید الساجدین

می‌آید تا آسمان را درس بندگی بیاموزد.
می‌آید تا زمین را از آسیب جهالت حفظ کند.
می‌آید تا دل های مؤمن، بی نیایش نمانند.
می‌آید تا کربلا بهانه‌ای برای ادامه زندگی داشته باشد.
می‌آید تا شام به وسعت تیرگی خویشتن بنالد.
می‌آید از مشرقی ترین لحظات شیرینِ خلقت، تا فرصتی تازه برای شادمانی ما باشد.


ادامه نوشته

السلام علیک یا ابالفضل (ع)

 

السلام علیک یا اخ الحسین (ع)



ماه، روشنی‌اش را، گرمی‌اش را، هستی‌اش را و هویتش را از خورشید می‌گیرد. و ماه، بدون خورشید به سکه‌ای سیاه می‌ماند که فاقد هویت و ارزش و خاصیت است. و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساخته‌اند، نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب می‌فهمیده‌اند! من به طفیلی حسین آمده‌ام و به عشق حسین زیسته‌ام. من آمده‌ام که عاشقی را به تجلی بنشینم. من آمدم که دوست داشتن را معنا کنم. اما آسمان عشق حسین، بلندتر از آن است که پرنده عاشقی چون من بتواند بر آستان عظمتش بال ارادت بساید.

بزرگترین موهبت خداوند متعال در حق من این است که به من رخصت داده تا حسین را دوست داشته باشم، عاشق حسین باشم و فدای حسین بشوم. مگر چند نفر در عالم به این افتخار که من رسیده‌ام، نائل شده‌اند.

برگرفته از کتاب سقای آب و ادب

ادامه نوشته

السلام علیک یا عشق


او حسین است حسین همان که هرچه برایش بنویسیم، بخوانیم و بگوییم، کم گذاشته‌ایم. او مانند خورشید است که در هر طرف چتر رحمتش را گسترده است و هر جا بروی نور او متلالا خواهد بود.

سرم خاک کف پای حسین است            دلم مجنون صحرای حسین است
بهشت ارزانی خوبان عالم                    بهشت من تماشای حسین است

 

ادامه نوشته

اعیاد شعبانیه


 


اَللّهُمََّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ و َآلِ مُحَمَّدٍ شَجَرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعِ الرِّسالَةِ وَ مُخْتَلَفِ الْمَلاَّئِكَةِ وَ مَعْدِنِ الْعِلْمِ وَ اَهْلِ بَیْتِ الْوَحْىِ.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِيَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ

برای شادی روح تمام شهدا صلوات