تبریک
روز ارتش جمهوری اسلامی مبارکباد
روز ارتش جمهوری اسلامی مبارکباد

خداوندا این تو هستی که قلبم را مالامال از عشق به راهت , اسلامت , نظامت و ولایتت قرار دادی .
خدایا تو خود میدانی که همواره اماده بوده ام انچه را که تو خود به من دادی در راه عشقی که به
راهت دارم نثار کنم اگر جز این نبودم ان هم خواست تو بود . پروردگارا رفتن در دست توست . من
نمیدانم چه موقع خواهم رفت ولی میدانم که از تو باید بخواهم مرا در رکاب امام زمانم قرار دهی
و انقدر با دشمنان قسم خورده دینت بجنگم تا به فیض شهادت برسم .
سپهبد شهید صیاذ شیرازی
مبارک بر همه میلاد زینب
امید جملگی امداد زینب
میلاد عقیله العرب زینب (س) مبارکباد
امشب دلم بسیار تنگه ! حال عجیبی دارم نمیدانم چرا ؟ غروب یکسر به مزار شهدای محله مان رفتم ,
سلام و صلواتی هدیه کردم به ارواح تمام اموات که در زیر خروارها خاک خوابیده و دستانشان از عالم
فانی کوتاهست . لحظاتی بر مزار بابا نشستم بغض های فرو خورده ام سرباز کرد و اشک امانم را
برید یک شکم سیر گریه کردم نمیدانم همان حال و هوا است که اکنون منو در خودش فرو برده و این
گونه خرابم کرده , نمیدانم دست بردم و قلم و کاغذی اماده کردم تا انجه را در دلم دارم بنویسم اما
نتوانستم اجبارا رفتم سراغ دلنوشته های قدیمی ام تا با مرور انها خودم را از این حال بیرون بیارم اما
باز هم نشد ولی یکی از دلنوشته هایم را که در شب تشییع جنازه بابا قلمی کرده بودم را دوباره که
نه هزار باره مطالعه کردم و خالی از لطف ندیدم که اون رو برای مطالعه علاقمندان تو وبم بیارم .
تذکر : بابای من درست به تارخ 6 . 4 . 67 در عملیات تک دشمن در جزیره مجنون جایی که عمویم
نیز در ان در عملیات خیبر به افتخار مفقودالاثری نایل گشته بود به خیل ایشان پیوست که پس از
سالها انتظار بالاخره به ما اعلام کردند که انتظار بسر امده و دگر ایشان شهیدند یک تشییع جنازه
سمبلیک با حضور پر شور مردم برگزار کردیم و لباسهای به یادگار مانده ایشان را دفن کردیم و امروز
هر وقت دلم تنگ محبت هایشان شد میرم به دیدارش و از غروب غمزده سرنوشت خویش با او
سخن میگم اخ چی دارم میگم سرتون رو درد اوردم منو ببخشید میرم رو اصل دلنوشته ام .
بسم رب الشهدا و الصدیقین
چه روزها و سالها گذشت که به انتظار امدنت چشمهایم را به درب خانه دوختم تا شاید انتظارم
بسراید . فکر و خیالم را اماده گسترانیدن سفره سرور و شادی مشغول داشتم تا زینت بخش خانه
جان خسته ام شوی , چقدر خواب را بر چشمهایم حرام کردم تا شاید صبای حضورت نوازشگر جان
خسته و مهر پایانی بر انتظارم گردد . اما اکنون دروازه انتظار را بر روی چشم و خیالم می بندم و
دل را به محبوب ازلی می سپارم و از ان یگانه بزرگ , بارش رحمت و صبوری و شکیبایی را به
انتظار می نشینم .
صبرست مرا چاره هجران تو لیکن چون صبر توان کرد که مقدور نماندست
اکنون خیالم راحت شد . گمشده ام با تابوتی بدون پیکر و با عطر خوشبوی ابا عبداله الحسین امد
و حالا هر روز و شب بر کعبه مزارش طواف می کنم و اتش فراقش را با اب زیارتش فرو می نشانم
و درد دلهایم را به استانش عرضه میدارم و نا گفتنی های بسیار را با او در میان می گذارم . پدر ,
نبودی که دل را به همراهی و همگامی ات شاد کنم و شبم را با گرمای وجودت به سحر و سپیده
دمان پیوند زنم و روزهایم را با صدای گوشنواز و روحبخشت سپری کنم . لیکن تو شاهد و ناظر
مایی و من میدانم هر لحظه همراه منی . دیگر احساس تنهایی نمی کنم , هر چتد سایه حزن و
اندوه تو بر وجودم سنگینی میکند و هجران تو همواره مرا ازار میدهد . اما من به داشتن پدری
چون تو افتخار میکنم چرا که بر سریر جان خدا را نشاندی و بر هر تعلق دنیایی , دست رد زدی .
مفتخرم که جام جانت لبریز از شراب شهادت گشت و با خون خویش وضو ساختی و در محراب
حقیقت نماز صبح عاشقی گزاردی . اری شهید اینه دار شکوه و عزت و شرف و جلودار قافله ایثار
و جانبازی است . شهید ایه ای نورانی از ایات خدا در قلمرو کائنات و افرینش است ارادت وافرش
به استان قدسی حق و عشق او به معشوق خویش باعث گشت که همواره جاودانه و ماندگار
شود ثبت گردد دوامش بر جریده عالم .
از ان به دیر مغانم عزیز میدارند که اتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
و هر که این اتش عشق از تنور جانش شعله ور باشد همواره در حافظه روزگار و صحیفه دلها
سرمدی و ابدی است .
اتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این اتش ندارد نیست باد
بی شک محبت مفرط و عشق حقیقی مرهون شناخت و معرفت به معشوق است و هر جه
میزان شناخت افزونتر باشد به همان اندازه عشق به ساحت مقدس حق بیشتر خواهد بود .
قوس صعودی وجود انسان در پرتو گذر از بادیه سخت و دشوار عشق به حضرت دوست و عبور
از راه موج خیز و خطرخیز عاشقی میسور است . ان گاه که در بحر فنای حق غوطه ور شوی
و با محبوب یکی گردی , دیگر جان و جسم و مال و منال ارزش و اعتباری ندارد . انانی که در
اغازین ایام فصل بهار زندگی , حضور در میدان خون و اتش را بر اقامت در جمع گرم و صمیمی
خانواده ترجیح دادند و بهار وصل خویش را در عرصه های جهاد و شهادت جستجو نمودند .
دیگر از ارزانی کردن جان به ساحت مقدس حضرت حق ابایی ندارند , جذبه و کشش حق
است که انان را به وادی خداگون شدن سوق میدهد و سیر و سلوک انان در اختیارشان
نیست . بقول حافظ : این ره نه به خود می پویند .
تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت از سمک تا به سهایش کشش لیلی برد
من به سر منزل خورشید نه به خود بردم راه ذره ای بودم و مهر تو مرا بالا برد
من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هم به دل دریا برد
اری قفس تنگ دنیا را نشاید که شاهین جان بلند پرواز دلداده گان و عاشقان حق را زندانی
و محبوس خویش کند و اما در پایان این سخن را به تسلای دلم میگویم . که هر چند کبوتر
مردنی است اما پرواز ماندنی است و بر من و توست که پرواز را بیاموزیم و اموختن این اموزه
بزرگ در مکتب شهیدان مقدور است . والسلام علیکم و رحمه ا...

صبحگاه دوازدهم فروردین که نخستین روز حکومت الله در ایران زمین است
از بزرگترین اعیاد ملی و مذهبی ماست

ما باید بتوانیم قدرت نظام اسلامی را در زمینه حل مشکلات اقتصادی
به همه ی دنیا نشان دهیم الگو را بر سر دست بگیریم تا ملتها بتوانند
ببینند که یک ملت در سایه اسلام و با تعالیم اسلام چگونه میتواند
پیشرفت نماید . مقام معظم رهبری
مشهد 1 . 1 . 90
جنگ تمام شد و مردان حماسه پس از هشت سال رشادت و شهامت با تنی خسته به شهر و خانمان
خویش بازگشتند و چه زود همه چیز در هیاهوی زمان , رنگ روزمرگی به خود گرفت . چند روزی اجرها و
خشت های سازندگی را علم کرده و بالا بردند و روزگاری دیگر با شعار اصلاحات شان ننگ را به رنگ
بی غیرتی خریدار شدند. اینها همه ماجراهای دهه شصت نبود در گوشه ای دیگر گویی مردان مردی
بودند که هشت بهار عاشقی و دلدادگی را به چشم ندیده بودند اما در ان روزگار واماندگی به پای
وفاداری به عهد بسته پدرانشان با امام رضوان , چه زیبا جان دادند و اموختند که شهادت در لحظه
لحظه زمان جاری است . و در وصف خیل سپاه عاشورایی , به یقین برادران شهید جاویدالاثر اسماعیل و
عیسی عوض پور و سربازان شهید اسلام سید ضیائ حسینی و عبداله خداپرست از همان بسیجیان
جان بر کفی بودند که همراه با دیگر یاران و سربازان ان پیر جمارانی خمینی عزیز ,در میان گردنه های
سر در گمی , تمام تاریخ را بر محور ایات عشق به ولایت تفسیر کردند و با قطره قطره خون خویش ,
وجدان های به خواب رفته ما را فریاد زدند تا تنها به رسم وصیت به ما تلنگری زدند و گفتند که همانا
ولی فقیه چشمه خورشید است مبادا از او غافل شویم و گمراه گردیم

عقل میگوید بمان و عشق میگوید برو و این هر دو عقل و عشق را خدا افریده است تا وجود انسان در حیرت میان عقل و عشق معنا شود . اگر چه عقل نیز اگر پیوند خویش را با چشمه خورشید قطع نکند عشق را در راهی که میرود تصدیق خواهد کرد انجا دیگر میان عقل و عشق فاصله ای نیست .
سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی اوینی
کجایید ای سبکبالان عاشق پرنده تر ز مرغان هوایی
شما رفتید و حسرت سهم ما شد جنون و داغ غربت سهم ما شد
شما رفتید و ما اینجا غریبیم زفیض سرخ مردن بی نصیبیم
شهادت ای شهادت ناز شصتت پرستو کن مرا قربان دستت
بیا تا بر سر پیمان بمانیم دل سرخ شهیدان را بخوانیم
شهیدانی که سر مست جنونند شهیدانی که ازادی را سرودند
بیا تا بر سر پیمان بمانیم وصیتنامه گل را بخوانیم
مبادا بوی نامردی بگیریم شبی در خواب بیماری بمیریم
ز راه عشق باران سر نپیچیم که بی لطف جناب عشق هیچیم
دلا در عاشقی ثابت قدم باش مدیر خدمت پیر حرم باش
از این پس نیز رهپوی ولی باش مرید حضرت سید علی باش
که این مرد خراسانی حسینی است علم بر دوش این پیر خمینی است

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبراللیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الی احسن الحال
سلام بر نوروز سلام بر اعجاز طبیعت .سلام بر تازگیها و سلام بر دست یداللهی در خلقت طبیعت . سلام بر مقلب القلوب و الابصار . امد از راه نسیم بهاری و بوی ترنم شکوفه های بهاری .
بیاییم دلهامان را با بهاران بهاری کنیم و جدا شویم از همه پلیدیهای نفی اماره وبسوی تکامل نفس مطمئنه .بسوی پروردگار رجوع کنیم وعیدیمان را از شهدا طلب کنیم و از محضر ایشان بخواهیم که ما را نیز چون خود به مقام ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی رهنمون سازند ولا غیر . ای شهیدان ای انکه بر کرانه ازلی و ابدی عالم وجود بر نشسته ای . دستی بر ار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را از این منجلاب بیرون کش .
این عید و سالی که انشائاله نکوست با تکرار یاد خدا نیکوتر خواهد شد .
از بندگی غیر به دراییم و به ولایت او بازگردیم . از منیت ها رها شده و بسوی یگانگی او پناه ببریم . سال را با بهاران چون شهدا اغاز کنیم چرا که سالی که نکوست از بهارش پیداست و یقینا سالی که با یاد خدا و تجدید پیمان با ارمانهای شهدا اغاز شود نیکوترین سال است و خواهد بود .
موفق باشید هر روزتان نوروز و نوروزتان پیروز
یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر اللیل والنهار
یا محول الحول والاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
ساعتی دیگر بیشتر به لحظه تحویل سال نمانده است وقتی بر سر سفره هفت سین در کنار خانواده نشسته اید و برای لحظه تحویل سال ثانیه ها را میشمارید و ایاتی از کلام خدا را برای تبرک سفره زندگیتان بلند در کنار خانواده میخوانید یادتان باشد که اولین حاجت وتمنای شما از خداوند منان فرج اقایمان صاحب عصر و زمان باشد و به خانواده تان علی الخصوص کودکانتان بگویید که ااز صمیم دل واعماق قلبشان امین بگویند چرا که خداوند کودکان را بسیار دوست دارد و صداهای انان را بهتر از هر صدایی میشنود .
اللهم عجل لولیک الفرج ( الهی امین )
اما عید ما روزی خواهد بود که از ظلم اثری نباشد . زمانی که سرزمینهای اسلامی همانند لیبی .یمن .بحرین و بسیار کشورهای دیگر عربی ....هر لحظه انسانهای مظلوم وبیگناه فقط وفقط بخاطر ظلم ستیزی وعدالتخواهی و خداجویی به خاک وخون کشیده میشوند ایا میشود به عنوان یک مسلمان جشن گرفت و عید داشت .شاد بود و بر رنج و مصیبت هم کیش خود لبخند زد ان وقت ایا میشود ادعا کرد که مسلمانیم و پیرو پیامبری بنام محمد (ص) هستیم همانی که فرمود :اگر مسلمانی از بابت دراوردن خلخال از پای زن یهودی دق کند و بمیرد جایز است . شادی در چنین ایامی ظلمی دیگر بر مظلومین بی پناه خواهد بود چرا که همدردی با انان حداقل یاری مظلوم و مبارزه با ظالم است . مطمئن باشید بزودی نوروزی خواهد امد که برای همیشه تاریخ .شادی را بدون عزا برایمان به ارمغان خواهد اورد و ان ظهور و فرج منتقم ال رسول الله (ص) ویار مظلومان جهان مهدی موعود هست که بسیار بسیار نزدیک است . تکاپوی ظالمان نشان از ظهور منتقم دارد . در اخرین لحظات سال هشتاد ونه و اولین لحظات سال نود بیاییم با خود خلوت نماییم و برای یکبار هم که شده کارنامه یکساله خویش را با بیطرفی کامل ورق بزنیم واز خود بپرسیم که این عمر یکساله را بعنوان یک مسلمان چه کردیم و ایا در صبح فردای ظهور در کنار یوسف زهراییم و یا نعوذ بالله در مقابل او ؟ باشد پس از بررسی به خود بیاییم و کاستی ها را جبران کنیم و موجبات خشنودی اماممان و فرزند خلف و صالحش مفام معظم رهبری را فراهم نماییم که همه اینها مقدمه ای برای ظهور اوست انشائ الله