فرمايشي گهر بار از مولاي متقيان


"درد"را از هر طرف نوشتم،"درد" بود
مقدمه
سخن درباره ي انساني مي باشد که در مرتبه از شان و منزلت قراردارد که پيغمبر (ص) فرمودند تو نسبت به من مانند هارون پيغمبر نسبت به موسي کليم مي باشي ولي بعد از من پيغمبري نخواهد آمد. سخن در باره انساني مي باشد که انسانها در قبول او بعنوان يک انسان دچار ترديد و بعضاٌ دچار گمراهي شدند زيرا علي را مافوق بشر مي دانستند. بقول شاعر اهل بيت (ع) مرحوم شهريار :
نه بشر توانمش گفت نه خدا توانمش خواند
متحيرم چه نامم شه ملک لا فتي را

در عهد نبی گر بشکستند همه عهد علی (ع) را گر خانه نشین کرد عدو از ستم خویش ولی را
ما درس گرفتیم در این نهضت اسلامی ایران تنها نگذاریم دمی رهبر خود سید علی را
قال رسول الله (ص) :
عنوان صحيفة المؤمن حبّ علىّ بن ابى طالب
رسول
خدا (ص) فرمودند :
سر آغاز طومار و برنامه هر فرد با ايمان،
دوستى على بن
ابى طالب (عليه السّلام) است
{ الغدیر جلد 1 صفحه 12 }
حضرت
صادق (ع) فرمودند :
هر که اقرار به ولایت امیرالمومنین (ع) نکند ،
اعمال و
عباداتش باطل شود ،
مانند خاکستری که در معرض باد تند قرار گیرد .
تفسیر جامع جلد 3 صفحه 429
{ حدیث غدیر }
الْحَمْدُ
لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّكِينَ بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ
الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ
عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ
سپاس خدا را که ما را از کسانی قرار داد که به ولایت امیرالمومنین علی (ع)
و ائمه اطهار (ع) تمسک می جویند
الْحَمْدُ
لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ كَمَالَ دِينِهِ وَ تَمَامَ نِعْمَتِهِ
بِوِلاَيَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ
عَلَيْهِ السَّلاَم
سپاس خداى را كه مقرر فرموده كمال دين و تماميت نعمت خود را بر ولايت حضرت
امير المؤمنين على بن ابى طالب كه بر او درود و سلام باد
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَكْرَمَنَا بِهَذَا الْيَوْمِ وَ جَعَلَنَا مِنَ الْمُوفِينَ بِعَهْدِهِ إِلَيْنَا
سپاس خداى راست كه ما را بدين روز گرامى داشته و ما را از وفا كنندگان به عهدى
كه به ما سپرده قرار داده
وَ مِيثَاقِهِ الَّذِي وَاثَقَنَا بِهِ مِنْ وِلاَيَةِ وُلاَةِ أَمْرِهِ وَ الْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ
و قرار داده ما را از وفا كنندگان پيمانى كه از ما گرفته است
براى ولايت واليان امرش و قائمان به عدلش
وَ لَمْ يَجْعَلْنَا مِنَ الْجَاحِدِينَ وَ الْمُكَذِّبِينَ بِيَوْمِ الدِّين
و ما را از منكران و تكذيب كنندگان به روز قيامت نكرده است.
به امام صادق (ع) گفته شد :
آیا مومنان غیر از عید فطر و قربان و جمعه عید
دیگری دارند ؟ فرمود : آری ، آنان عید بزرگتر از اینها هم دارند و آن روزی
است که امیرالمومنین علی (ع) در غدیر خم بالا برده شد و رسول خدا (ص)
مساله ولایت را بر گردن زنان و مردان قرار داد.
وسائل الشیعه جلد 7 صفحه
325 حدیث 5
اى بندگان خدا ، شما را سفارش می كنم كه دنيا را واگذاريد زيرا او شما را واخواهد گذاشت هر چند دورى او را دوست نداشته باشيد و پيكرهايتان را خواهد پوساند اگر چه بخواهيد هميشه تازه بمانيد ، شما به مانند مسافرى هستيد كه راهى را می پيمائيد و گمان ميبريد كه بپايانش ميرسيد و مقصدى را در مييابيد ولى در همين تلاش هستيد كه ناگهان مرگ را در میيابيد پس به پيروزيها و نازشهاى دنيائى دل نبنديد و به زيورها و بهره هايش شادمان نباشيد و از گرفتاريها و ناگواريهايش بزارى و لابه نيفتيد ، زيرا چيرگى و بالندگيش پايان مى يابد و زيبائى و نعمتش پايدار نمی ماند و سختى و دردهايش هميشگى نيست هر روزگارى در اين دنيا گذرا و هر زندهاى در آن ناپايدار است ، آيا آثار گذشتگان براى شما پندى كوبنده نيست و سرنوشت پدرانتان به شما اندرز و عبرتى و بينشى نمى دهد ؟ اگر بينديشيد و خرد را بكار بريد آيا نمي بينيد كه گذشتگان بازنگشتند و حاضران باقى نمى مانند ؟ آيا نمی بينيد كه مردم دنيا شبانه روزها را با حالتى گوناگون سپرى ميكنند ؟ برخى مي ميرند و بعضى بر آنها مي گريند و بعضى بيمارند و برخى از آنها عيادت مى كنند و عدهاى در بستر مرگ جان ميدهند مردم در جستجوى دنيايند و مرگ بدنبال آنهاست ، مردم از سرنوشت خود بيخبرند ولى خدا از كارهاشان بي خبر نيست و آيندگان بدنبال گذشتگان ميروند آگاه باشيد و چون خواهيد بكار زشتى دست زنيد ، مرگ را كه ويرانگر لذتها و دركوبنده شهوت ها و براندازنده آرزوهاست بيادآريد و از خدا يارى جوئيد تا فرمانش را ببريد و نعمتهاى بي شمارش را سپاس گوئيد ) 1 در اينجا امام ،از دگرگونى دنيا سخن به ميان می آورد ، پيروزى و شكست نعمت و نقمت ، تندرستى و بيمارى ، مرگ و حيات ، سختى و آسايش و اين فلسفه ماده و طبيعت است كه هميشه بيك حال نمى ماند و انسان نميتواند به جهان دگرگونه تكيه كند و بر اين استوانه گردان بماند ، پس بايد تكيه گاهى والا و پايدار و دگرگون ناپذير براى خود بجويد و به معنويت گرايد و چون بر طبق قانون آفرينش هر عملى را عكس العملى است و مرگ آغاز دوران واكنش هاست بايد بياد مرگ باشد و از زشت كارى و تباهى بپرهيزد و ازخداوند توانا براى پاكى و درستى يارى بخواهد و بديگر نقش ، امام چهره واقعى دنيا را ترسيم مى كند و چنين ميفرمايد :
سرچشمه دنيا و رودبار خروشان آن تيره و گل آلود است ، كوته بينان را بشگفتى مى آورد و آزمايش شدگان را به نيستى می كشاند فريبنده اى گذراست ، كه نورش به خاموشى ميگرايد و سايه اش برچيده ميشود .
هر تجاوزی را با سیلی محکم و مشت پولادین ارتش ، سپاه و بسیج پاسخ میدهیم حضرت آیت الله العظمی خامنهای خاطرنشان کردند: هرکس که فکر تجاوز به جمهوری اسلامی ایران ، در مخیلهاش خطور کند ، باید خود را آماده دریافت سیلیهای محکم ومشت های پولادین ارتش، سپاه و بسیج و در یک کلام ، ملت بزرگ ایران کند.
رهبرا از تو به یک اشاره آماده ایم آماده
.....................
بقیه در ادامه مطلب
کبیر
آیا ذهن بزرگتر است از
آنجه ذهن را ذهنیت بخشیده ؟
آیا براهما بزرگتر است
آنچه او از او برخاسته ؟...
من پاک گیج شده ام
آیا معبد بزرگتر است از
آنکه او به خداوند خدمت می کند ؟
به باغ گل نرو، از آنجا که باغی از گل در درون داری
بر هزار گلبرگ نیلوفر آبی بنشین
و نگه کن زیبایی را که اندرون داری
کبیر
کجا در جستجوی من هستید ؟ من همراه شمایم
نه در زیارت ، نه در تمثال ها و نه حتی در چله نشینی ،
نه در معبد ، نه در مسجد ، نه در کعبه و نه در کایلاش ،
من با شمایم ای انسان ها ، من با شمایم .
نه در نیایش و نه در مراقبه و نه حتی در روزه و ریاضت ،
نه در گوشه نشینی ، نه در نیروی حیات و نه در جسم ،
و نه حتی در فضای لایتناهی ،
نه در رحم مادر طبیعت و نه در نَفَس حیاتی ،
از سر صدق بجویید و در لحظه ای بیابید
کبیر می گوید، با دقت گوش فرا ده ؛
آنجا که ایمان شماست ، من همانجایم .
من نوای فلوتش را میشنوم
خود را سرکوب کردن نمیدانم .
گر چه بهار نیست گل میشکفد
و زنبور دعوتش را میپذیرد .
آسمان میغرد و برق میزند
و امواج در قلبم غلیان میکنند .
باران میزند
و قلبم آفریدگار را میطلبد .
قلب من به مرزی رسیده است که از آن
ترنم جهان بر میخیزد و فرو مینشیتد :
آنجا که بیرقهایی پنهان در آسمان به اهتزاز آمده اند
کبیر میگوید :
“ قلب من میمیرد
اگر چه همیشه زنده است ”
کبیر
روزی لئون تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد .
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد .
بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش مالی کرد ،
تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و …
محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئون تولستوی هستم .
زن که بسیار شرمگین شده بود ، عذر خواهی کرد و گفت :
چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟
تولستوی در جواب گفت :
شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید .
بودا به دهی سفر کرد .
زنی که مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد .
بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانهی زن شد .
کدخدای دهکده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت :
«این زن، هرزه است به خانهی او نروید »
بودا به کدخدا گفت :
« یکی از دستانت را به من بده»
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت .
آنگاه بودا گفت :
«حالا کف بزن» کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: « هیچ کس نمیتواند با یک دست کف بزند»
بودا لبخندی زد و پاسخ داد :
هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند .بنابراین مردان و پولهایشان است که از این زن ، زنی هرزه ساختهاند .
برو و به جای نگرانی برای من نگران خودت و نگران دیگر مردان دهکده ات باش !
گاهی مسیر جاده به بن بست می رود گاهی تمام حادثه از دست می رود
گاهی همان کسی که دم از عقل می زند در راه هوشیاری خود مست می رود
گاهی غریبه ای که به سختی به دل نشست وقتی که قلب خون شده بشکست می رود
اول اگر چه با سخن از عشق آمده آخر خلاف آنچه که گفته ست می رود
گاهی کسی نشسته که غوغا به پا کند وقتی غبار حادثه بنشست می رود
اینجا کسی برای خودش حکم می دهد آن دیگری همیشه به پیوست می رود
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست تیری ست بی نشانه که از شست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند اما مسیر جاده به بن بست می رود
هرچند مضحک است و پر از خنده های تلخ بر ما هر آنچه لایقمان هست می رود
انسان دو دهان دارد :
یکی گوش که دهان روح او است و دیگر دهان که دهان تن او است .
این دو دهان خیلی محترم اند .
انسان باید خیلی مواظب آن ها باشد .
یعنی باید صادرات و واردات این دهان ها را خیلی مراقب باشد .
آنهایی که هرزه خوراک می شوند ، هرزه کار می گردند .
کسانی که هرزه شنو می شوند ، هرزه گو می گردند .
وقتی واردات انسان هرزه شد ، صادرات او هم هرزه و پلید و کثیف می شود .
یعنی قلم او هرزه و نوشته های زهر آگین خواهد داشت
حضرت وصی امیرالمومنین«ع» فرمود: عمل نبات است و هیچ نبات از آب بی نیاز نیست و آب ها گوناگون اند. هر آبی که پاک است، آن نبات هم پاک و میوه اش شیرین خواهد بود .
و هر آبی که پلید است , آن نبات هم پلید و میوه آن تلخ است
دیدار پر شور هزاران دانش آموز و دانشجو با رهبر معظم انقلاب (11/08/139)
سخنان ولی امر مسلمین الامام خامنه ای (مد ظله العالی)
ما یکصد سند غیرقابل خدشه از نقش امریکا در هدایت ترورها و تروریستها در ایران و منطقه داریم که با ارائه این صد سند، آبروی امریکا و مدعیان حقوق بشر و مبارزه با تروریسم را در افکار عمومی جهان، خواهیم برد.
مبارزه با يک ملت بصير، ملت صبور، ملت آگاه، ملتی که جوانانش متکی به خدا و پايدار در اين راهند، به جايی نميرسد.
نقل است که در روزگاری نه چندان دور کاروانی از تجار بهمراه مال التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دوردست شد...
در میانه راه حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند و طولی نکشید که
محافظان کاروان از پای درآمده یا تسلیم گشته و دزدان به جمع آوری اموال و اثاث از روی شتران مشغول شدند...
حرامیان هرچه بود گرد آوردند از مسکوکات و جواهرات و پارچه و هر چه ارزشمند بود به زور ستاندند.
در بین اموال مسروقه یکی ازحرامیان کیسه ای پراز سکه های زر یافت که بسیار مایه تعجب بود چه آنکه در داخل همان کیسه به همراه سکه های زر تکه کاغذی یافت که روی آن آیه ای از قرآن در مضمون دفع بلا نوشته شده بود...
حرامی شادی کنان کیسه را به نزد سر دسته دزدان برد و تمسخر کنان اشارتی نیز به دعای دفع بلا نمود.
رئیس دزدان چون واقعه بدید دستور داد صاحب کیسه را احضار کنند...
طولی نکشید که تاجری فلک زده مویه کنان به پای سردسته حرامیان افتاد که آن کیسه از آن من بود و لعن و نفرین بسیار نثار عالم دینی نمود و همی گفت که من گول آن عالم را خوردم و تا آن لحظه معتقد بودم که دعای دفع بلا واقعا کارگر خواهد بود !!!
رئیس حرامیان اندکی به فکر فرو رفت سپس دستور داد کیسه زر را به صاحبش بر گردانند !
یکی از حرامیان برآشفت که این چه تدبیری است و مگر ما قطاع الطریق نیستیم ؟!
رئیس دزدان پاسخ چنین داد: ای ابله، درست است که ما دزد مال مردم ایم اما هرگز قرار نبود که دزد ایمان مردم باشیم ...

یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست .. سلام مولای من ، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران ..
میخواهم از جور زمانه بگویم ، میخواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پردهای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان . پس ذرهای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خستهام .
آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان:
مولای من میدانی چند سال است انتظار میکشم . از وقتی سخن گفتهام و معنای سخن خود را فهمیدهام انتظارت را میکشم . بیا و این انتظار مرا پایان بده .
خستهام از دست زمانه ، چقدر جور زمانه را تحمل کنم . چقدر ناله مظلومانه کودکان و معصومانی را که زیر ستم اند بشنوم و سکوت کنم . خودت بیا و این جهان سیاه را پایان بده . بیا و جهان را آباد کن . بیا و از آمدنت جهان را شاد کن . میدانی چند نوجوان آوارهاند؟ چندین هزار کودک بی پناهند ، خودت بیا و پناه بی پناهان باش .
چند شب پیش بود که خوابت را دیدم گفته بودی میآیی و به اندازه تمام سالهای نبوده ات با من حرف میزنی و به درد دل من گوش میدهی اما تا خواستی بگوئی کی و کجا ؟ از خواب پریدم و از آن شب به بعد دیگر نمیخوابم . راستش میترسم. میترسم بیائی و من خواب باشم . میترسم بیائی، همه تو را ببینند و تنها من از دیدنت محروم بمانم . هنوز هم میترسم …
حس میکنم با این که شبهاست خواب به چشم ندارم اما در خواب غفلتم . بیا و بیدارم کن . بیا و هشیارم کن . بیا و همه جهانیان را از خواب غفلت بیدار کن . همه به خواب سنگین جهل فرو رفته اند و صدای مظلومان و دلشکستگان را نمیشنوند . خودت بیا و همه ما را از این کابوس جهانی نجات بده .
ای منجی عالمیان ، جهان در انتظار توست ! نیستی تا ببینی مردم روز میلادت یعنی روز عشق پاک چه میکنند ! چگونه بغض سنگین خود را در گلو نگه داشته اند و انتظار میکشند . منتظرند تا کسی بیاید و جهان را از عدل پر کند . کسی بیاید و به این جهان بی اساس پایان دهد بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با بودنت جشن بگیریم و خیابانهای تاریک و ظلمات را با نور بودنت چراغانی کنیم . بیا و ببین مردم روز آمدنت چه میکنند؟
روز جمعه ، روز خودت ، روز منتظرانت به سراغ حافظ رفتم تا با فالی دلِ شکسته و سینهی زخمیام را مرهمی باشم . میدانی چه آمد ؟
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور ….
نه ؛ غم میخورم ؛ غم میخورم بخاطر روزهایی که نبودهای تا لحظات تلخ غم را کنارم باشی . غم میخورم به خاطر روزهایی که به یادت نبودهام و با گناه شب شدهاند . همان روزهایی که در تقویم خاطرهها در منجلاب گناه و زشتی با قلم جهل ثبت کردهام .
بهترین روز تنها روز ظهور توست . کی میآید؟ کی میشود که با قلم عقل و راستی بر صفحه دل حک کنم و با صدای بلند فریاد بزنم و به گوش جهانیان برسانم .
« بهترین روز ، روز ظهور مولاست »
با تمام جهل و مستی تصمیم گرفتهام دفترچه رزوگار را با پاک کنِ مهر و عطوفت پاک کنم و از اول با نام تو روزگار را آغاز کنم . هنوز در نخستین صفحات آن ماندهام و مطلبی برای نوشتن ندارم . تا پایان نوشتن انتظارت میکشم .
دیوانه مسلمانی که در روزهای انتظار هزار بار به دیوانگیاش ایمان میآورد ….

شیرین معنوی دنیای اسلام صورت گرفت که همانا سالروز پیوند آسمانی حضرت علی (ع) با
حضرت فاطمه ( س ) است.
اول ذی الحجه یادآور روزی بزرگ و در عین حال منحصر بفرد و قابل توجه در تاریخ است که در آن عرشیان و قدسیان هلهله و شادی سر دادند و هفت آسمان چراغان گشت و اینگونه عقد آسمانی بین مولود کعبه و بانوی آب و آئینه بسته شد و این روز، روزی سرشار از عشق و مهر برای همیشه ثبت و آغاز عاشقی روایت و حکایت همیشگی تاریخ گردید. همزمان با حلول ماه مبارک ذی الحجه و در اولین روز این ماه عزیز یکی از باشکوه ترین اتفاقات شیرین معنوی دنیای اسلام صورت گرفت که همانا سالروز پیوند آسمانی حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه ( س ) است. در شب اول ذی الحجه که حلال ماه با کرشمه خودنمایی می کرد، خورشید به خانه علی(ع) وارد شد. با صبا همه را خبر رسانید که زیورالبشیریه مولا با نور پیوست و جهان روشن شد. درختان شکوفه های خود را بر زمینیان ارزانی داشتند. ابرها مشک بر زمین باریدند و از خاک صدها هزار لاله برآمد. جهان یکسره شور و ولوله شد، و پیوندی ساده با سازو برگی اندک اما با صفایی چنین عمیق صورت گرفت که نخستین خلائق آسمان و زمین را برانگیخت. علی(ع) به نزد پیامبر می آمد و زهرا(س) را از او خواستگاری کرد. وقتی علی، فاطمه را از رسول خدا خواستگاری می کند، او شرمگین می شود و سکوت می کند. حضرت سکوت فاطمه را می داند و می داند که او با این وصلت موافق است . حضرت از علی(ع) برای مهر دخترش از پسر عم خود سئوال می کند: پسرعمو آیا چیزی داری که فاطمه را به عقد تو درآورم، و علی (ع) همچنان سرش از شرم پائین است . “من تنها یک شمشیر دارم و یک زره و دیگر هیچ …” و می شنود که : از شمشیرت که در راه جهاد برای خدا بی نیاز نیستی، با شترت که برای نخلها و خانواده ات آب می بری… پس همین زره مهریه فاطمه باشد. پیامبر اسلام(ص) به حضرت فاطمه(س) فرمود: سوگند به خدا در خیرخواهی تو کوتاهی نکردم، شوهر تو در تقدم به اسلام از همه پش تر و در علم از همه عالم تر و و در حلم از همه بردبارتر …” و سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: “با همسرت مدارا و مهربانی کن” و این چنین بود که در اول ذی الحجه یک پیوند آسمانی ثبت شد”.
سالروز پیوند آسمانی حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) مبارکباد
باستان شناسان موفق به کشف اسکلت زوجی شدند که حدود یک هزار و ۵۰۰ سال
پیش دفن شدهاند اما هنوز هم دستهای یکدیگر را در دست میفشارند…
برای دیدن عکس به ادامه نوشته مراجعه نمایید
باستان شناسان ایتالیایی موفق به کشف اسکلت زوجی شدند که حدود یک هزار و
۵۰۰ سال پیش دفن شدهاند اما هنوز هم دستهای یکدیگر را در دست میفشارند.
بقایای باقیمانده از اسکلت یک زوج از دوران روم باستان نشان میدهد این زن
و مرد یک هزار و ۵۰۰ سال دستهای یکدیگر را گرفتهاند.
باستان شناسان ایتالیایی معتقدند این زوج به طور همزمان بین قرن ۵ و ۶ پس
از میلاد در شمال مرکزی ایتالیا به خاک سپرده شدهاند. یک حلقه برنزی در
انگشتان زن دیده میشود و به نظر میرسد که این زن در حال نگاه کردن به مرد
است.
باستان شناسان معتقدند این دو هنگام دفن شدن به صورت یکدیگر خیره شده بودند. وضعیت ستون مهره مرد نشان میدهد سر وی پس از مرگ به سمت دیگری چرخیده است. این ۲ اسکلت توسط باستان شناسان دانشگاه بولونیا در ایتالیا مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد تا سن، نسبت و همچنین علت مرگ آنها مشخص شود.
این هایی که تصاویرشان را می بینید همان کسانی اند که روزی با تکبر حرکت می کردند ، و با هر نفس
کثیفشان یک نفر مظلوم را به ناحق با فجیع ترین شکل می کشتند . اینها کسانی هستند که در زمین
هر کاری که دوست داشتند انجام دادند ، اینها کسانی اند که در زمین هم چون حیوانات وحشی و
درنده ای در لباس آدمی زندگی می کردند . این ها همان کاخ داران و زمین داران و ثروتمندان زمینند ،
حالا می بینیم شان که چگونه با ذلالت به هلاکت رسیدند ، این ها دقیقا یزیدیان زمان ما بودند ، البته
هنوز هم این یزیدیان زیادند . ظلم و جور تا کی پایدار می ماند . هیچ وقت. ابن وعده ی خداوند است.
و گفته ای از امام خامنه ای دامت برکاته :


منبع تصاویر: تابناک
و در آخر:
به امید روزی که با ظهور امام عصر (عج) تمام مستکبران عالم هم چون اسرائیل و آمریکا ریشه کن شوند ،
و تمام بشریت از شر آنها خلاصی یابد .
به برکت صلوات بر محمد و آل محمد
" اللهم صل علی محمد و آل حمد و عجل فرجهم"

بقیه در ادامه مطلب
بر در كعبه سايلي ديدم كه همي گفت و ميگريستي خش
من نگويم كه طاعتم بپذير قلم عفو بر گناهم كش
«گلستان سعدي»
چرا نمی دانیم شیمیائی چیست و زخم شیمیایی چقدر
دردناک است
شاید ما نیز از تاولهای بدنشان می ترسیم که روزی بترکد و ما نیز شیمیائی
شویم .
شاید اگر رنج آنها را می دیدیم درک می کردیم که چطور میشود یک عمر با درد
زیست
نمیدانم که چرا کسی نپرسید چگونه خدا خرمشهر را آزاد کرد !!
ای شهیدان ما بعد از شما هیچ نکردیم .
آن ندای یا حسین (ع ) که ما را به کربلا نزدیک و نزدیکتر می کرد دیگر بگوش
نمی رسد.
یادتان هست که به دختران این کشور گفتید سرخی خونمان را به سیاهی چادرتان
به امانت می دهیم .
آیا دختران ما امانت دار خوبی بودند و خونتان را فرش راه رهگذران نکردند .
یادتان هست هنگامی که گفتید :
رفتیم تا آسمانی شویم و شما بمانید و بگوئید که بر یاران خمینی (ره ) چه
گذشت .
ما ماندیم تا امروز از آنان بگوییم و فریاد برآوریم
« ما از این گردنه آسان نگذشتیم ای قوم »
ما ماندیم که نه یک هفته بلکه سالهای سال از آنان بگوییم . چرا که خون آنان
است که می تپد.
و یادمان نرود که اگر امروز در آسایش زندگی می کنیم مدیون آنانیم .
مدیون حماسه هایی که آنان آفریدند.
یادمان نرود که ما هنوز باید جواب بدهیم که « بعد از شهدا چه کردیم »