آخرین دست نوشته های یک شهید

شهید فخرالدین مهدی برزی

از راست به چپ: شهید فخرالدین مهدی برزی - شهید احمد احمدیزاده 

"تصاویر زیر آخرین دست نوشته های به جا مانده از  شهید فخرالدین مهدی برزی می باشد. امضای انتهای این دست نوشته ، تاریخ 19 اسفند ماه سال 1365 را نشان می دهد. چیزی حدود یک سال بعد ، این شهید عزیز در تاریخ 22 بهمن ماه 1366 در ساعت 22 طی عملیات بیت المقدس 2 به شهادت رسید. خواندنی ترین بخش دست نوشته زیر این است:

«تقریباً هیچ کاری را صد در صد برای رضای خدا فکر نمی کنم که انجام داده باشم و یا مصر به چنین کارهایی باشم...»

این جملات توسط کسی نوشته شده است که در بهترین سال های جوانی ، به میدان یکی از مرگبارترین جنگ های قرن بیستم شتافته است و در نهایت نیز در یکی از دشوارترین معرکه های آن (کوه های سرد و جانفرسای غرب کشور) به شهادت می رسد.

شهید فخرالدین مهدی برزی

ادامه نوشته

سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر گرامیباد

داستان دو عاشق در زمان ملا صدرا

زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد ،

پدر خانمش ، ملاصدرا چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر میبرد .

در همان ایام در قمصر ، جوانی به خواستگاری دختری رفت .

والدین دختر پس از قبول خواستگار شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد

برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود .

از این رو عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و میخواستند همدیگر را ببینند ،

به فکر چهره ای افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند .

لذا عروس حیله ای زد و گفت :

من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو هم داخل کوچه بیا تا همدیگر را ببینیم .

در آن وقت مقرر ، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان میداد

و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود

و مدام این جملات را می خواند :

اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی

اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی

در این حال عارف بزرگوار ، ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و شروع به

گریه کردن کرد.

او یک شبانه روز بلند گریه میکرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید :

چرا این گونه گریه میکنی ؟

ملاصدرا گفت : من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن میگفت.

گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای

متعال میدانم اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای

خود چنین سخن بگویم . لذا به حال خود گریه میکنم .

اهانت به ساحت مقدس آمام علی النقی (ع) محکوم است

[تصویر: ha8zefvpq19xfukx8i0.jpg]

نمیدانم چه باید گفت!؟

و چرا باید مسلمانان این گونه ضعیف باشند ...

که هر احمق و نادانی به بهانه آزادی بیان اینگونه به مقدساتمان توهین کند ...

راستی یک سوال ...؟

اگر شاهین نجفی این توهین را در قبال هولوکاست میکرد چه میشد ؟  

بدا به حال ما ...!!!!

دفاع از «خرمشهر» دفاع از « بصره » است

سوم خرداد - آزادسازی خرمشهر

در دستوری که فرمانده کل نیروهای مسلح به صورت سری و فوری به فرماندهان سپاه‌ها و لشکرها و یگان‌های مختلف ارتش عراق اعلام می‌دارد.

خبرگزاری فارس: دفاع از «خرمشهر» دفاع از «بصره» است

سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر عزیز گرامیباد

ادامه نوشته

کلامی زیبا از شریعتی

اگر برای بدست آوردن پول مجبوری دروغ بگویی و فریبکاری کنی !

                                                                   فقیر و تهیدست بمان

اگر برای بدست آوردن جاه و مقامی لازم است چاپلوسی کنی و تملق بگویی !

                                                                          از آن چشمپوشی کن

و اگر برای آنکه مشهور شوی لازم است جنایت کنی

                                                        در گمنامی زندگی کن.

بگذار دیگران در پیش چشمانت ،

                     با دروغ گویی ثروتمند شوند ،

                           با چاپلوسی و تملق به پست و مقام برسند

                                    و با خیانت مشهور شوند

                                         و تو همچنان فقیر و گمنام و تهیدست بمان.

 چرا که سرمایه ای که تو بدست آورده ای ،

                     آن سرمایه ای است که آنان از کف داده اند

                                             و از همه آنچه دارند با ارزشتر است

                                                            و آن « شرافت » است.

                                                                      کتاب اخلاق

                                                                  دکتر علی شریعتی

منـــــــــم زیبـــــــــــا


گروه اینترنتی پرشین استار | www.persian-star.net


منم زیبا

که زیبا بنده ام را دوست میدارم


تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید

ترا در بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد

رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود

تو غیر از من چه میجویی ؟

تو با هر کس به غیر از من چه میگویی ؟

تو راه بندگی طی کن عزیز من

خدایی خوب میدانم


تو دعوت کن مرا با خود به اشکی

یا خدایی میهمانم کن


که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم

طلب کن خالق خود را ، بجو ما را تو خواهی یافت


شعر از زنده یاد سهراب سپهری

بقیه در ادامه مطلب

ادامه نوشته

بانویی از جنس یاس . . .

السّلام علیکِ أیّتها الصّدّیقة الشّهیدة


فاطمه ، بانوی غمگسار عالم  ،

فاطمه شمعی مهربان و زخمی در سرزمین پرآشوب  مدینه                       

فاطمه ، بانویی که سوگنامه ی سنگینش در کشاکش غوغای روزگار ،

تا ابدیت روح تاریخ پیر را خواهد آزرد

فاطمه ، بانوی بی یاوری که در سرسرای ساحل تپیده ی آسمان  ،

نامش به نام نامی غم و اندوه ثبت گردیده است

فاطمه ، گلبرگ یاسی در ابتدای تولد ؛

باغبان پر مهری در اواسط زندگی و خمیده قدی در انتهای حزین ترین لحظات آفرینش ،

که سوار بر پرهای فرشتگان گشت و حیات ملال آورزندگی اش را وداع گفت            

فاطمه ، پاره ای از آفتاب عالم سوز هستی ، که درد فراقش ، عالمی را می سوزاند

فاطمه ، ریحانه ای که در کوچه های بی لیاقت مدینه ،

دست و بازوی خونینش به طواف در و دیوار  رفت

فاطمه ، هاله ای که طعم زهر آگین سیلی را هم از مردان حرامی چشید ،

تا به رسم دلداگی اش وفا کرده باشد

فاطمه ، اسطوره ی صبری که درد و رنج خود را هرگز نمی دید

ومظلومیت علی را جز نگاه او کسی نشانه نمی رفت

فاطمه ، مادری غریب ، که درد دوری اش آتش شعله وری بود در عمق جان علی

فاطمه ، مادر عترت و فرزند زلال کوثر،

که دوران زندگی اش مهمان ناجوانمردانگی گذر تاریخ شد

حال دیگر مهدی باید سرشت بشریت را فاطمی کند

و بارگاه او را تا ابدیت جاودانگی ببخشد

السَّلَامُ علی ذَاتِ الاحـزانِ الطَویــله ،

فی المُدَّةِ القَلیله ، المخفیة قبْـرِهَـا، الْمَمْنُوعَـةُ ارثها ، الْمَجْهُـولَةِ قَدرُِهَا،

وَالْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا،المقتولة وَلَدُهَا
 

اللهم العن الجبت والطاغوت

روز زن مبارکباد

خامنه‌ای ، دنیا و آخرت ماست

حجت الاسلام سیدحسن نصرالله ، رهبر مقاومت اسلامی لبنان

فدائیان ولایت سید علی خامنه ای

 ای خواهران و برادران ! برای ما و همه مسلمین در سراسر جهان یک ولی امر وجود دارد و حال اگر بیشتر مسلمانان نمی‌خواهند از ایشان تبعیت کنند مشکل خودشان است چنانچه پیش‌تر نیز بسیاری از مردم ، از پیامبر و امامان معصوم تبعیت نکردند ولی این بدان معنا که امام ، امام و پیامبر ، پیامبر نبود نمی‌باشد . ما ولی امری داریم که نائب امام مهدی(عج) است . اطاعتش بر ما واجب است . ما از پاکی و صفات نیکو و پرهیزگاری و به طور هم‌زمان ، شجاعت ، قدرت ، حکمت ، تدبیر و بصیرت او آگاهیم . او با آمریکا و اتحادیه اروپا و کشورهای تحت سلطه‌شان که منطقه خلیج را پر کرده‌اند به مبارزه برخاسته است . خدا بر ما منت نهاده که او را به ولایت امر ما برگزیده است .

ادامه نوشته

سه پرسش سقراط

هر زمان شايعه اي را شنيديد و يا خواستيد شايعه اي را تکرار کنيد اين فلسفه

را در ذهن خود داشته باشيد ! در يونان باستان سقراط به دليل خرد و درايت

فراوانش مورد ستايش بود .

روزي فيلسوف بزرگي که از آشنايان سقراط بود ، با هيجان نزد او آمد و گفت :

سقراط ميداني راجع به يکي از شاگردانت چه شنيده ام ؟

سقراط پاسخ داد : " لحظه اي صبر کن ". قبل از اينکه به من چيزي بگويي از تو

ميخواهم آزمون کوچکي را که نامش سه پرسش است پاسخ دهي .

مرد پرسيد : سه پرسش ؟

سقراط گفت : بله درست است .

ادامه نوشته

رسم زمانه ما ...!

موشی در خانه مزرعه داری , تله موشی دید

به مرغ و گاو و گوسفند خبر داد ...

همه گفتند : مشکل توست به ما ربطی ندارد ...

چند روزی گذشت و ماری در تله موش گیر افتاد

و زن مزرعه دار را گزید ...

مزرعه دار از مرغ برای زنش سوپ درست کرد ...

گوسفند را برای عیادت کنندگان سر برید

و در آخر گاو را برای مجلس ترحیم کشتند ...

و در تمام این مدت موش از سوراخ دیوار همه چیز را نگاه کرد

و به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر میکرد !!!!؛


سروده‌ای برای خلیج فارس

به مکر و خدعه کجا می‌شود ، ز مام جدا
که پارس ، پهنه دریادلان و شیران است


خلیج فارس چگونه شود خلیج عرب

که هر که گفت چنین ، مبتلا به هذیان است


بگو به سِفله نادان ، که عِرضِ خویش مَبَر

که شیرِ شرزه ، کجا بیمش از شغالان است


چگونه منکر نام بلند فارس شود

بر این خجسته لقب ، صد دلیل و برهان است


مگر نمی‌شنود بانگ فارس از موجش

به بخت دولت ایرانی‌اش ، خروشان است


تلاطمی که به پهنای خود برانگیزد

نشانِ خشم وی از مکر بدسگالان است


کسی که خانه و خوانش ، طفیل بیگانه است

خیالِ خامِ وی از فکرت پریشان است


به پاسداری از او ، ارتش و سپاه و بسیج

به مرز پرگهرش ، جملگی به فرمان است


به یک اشارت رهبر ، امیر لشکر عشق

بنای کاخ ستم از اساس ویران است


اگر که سخت بُوَد عبرت از قرون سَلَف

مرور قصة صَدّامیان که آسان است


نبوده است ز نسل عجم ابوسفیان

مسلّم است که فرزند آل قحطان است


نبوده است ز ایرانیان یکی بوجهل

شناسنامه ما بوعلی و سلمان است


مباد خالی از این نام « علو یا » هرگز

خلیج فارس که فرزند مام ایران است

                              
به قلم رئیس دفتر رهبر معظم انقلاب

نه از تو ؛ نه از من

روزي شيخ ابوالحسن خرقانی نماز مي خواند

آوازی شنيد که :

ای ابوالحسن

خواهی که آنچه از تو می ‌دانم با خلق بگويم تا سنگسارت کنند؟

شيخ گفت :

بار خدايا !

خواهی آنچه را که از " رحمت " تو می‌دانم

و از " بخشایش " تو می‌بينم

با خلق بگويم تا ديگر هيچکس سجده‌ات نکند ؟

آواز آمد : نه از تو ؛ نه از من .

                                          « تذكره الاولياء عطار نيشابوری »

با نام خالق فاطمه (س)

قلم را با وضو در دست می گیرم . عزم کرده ام که از شما بنویسم ... می شود ؟!

آیا می توان ؟!

                                          نون ؛ سوگند به قلم و آنچه می نویسند ( س . قلم / ی .1)


                            " فاطمه، فاطمه است "                                                                                            

                                                               « دکتر علی شریعتی/کتاب زن »


ادامه نوشته

داستان بهلول :بهلول و خرقه و نان و جو و سرکه


آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست و روزي که براي عبادت

به قبرستان رفته بود و هارون به قصد شکار از آن محل عبور می نمود چون

به بهلول رسید گفت : بهلول چه می کنی ؟

بهلول جواب داد :

به دیدن اشخاصی آمده ام که نه غیبت مردم را می نمایند و نه از من توقعی دارند

و نه مرا اذیت و آزار می دهند .

هارون گفت :

آیا می توانی از قیامت و صراط و سوال و جواب آن دنیا مرا آگاهی دهی ؟

بهلول جواب داد :

به خادمین خود بگو تا در همین محل آتش نمایند و تابه بر آن نهند تا سرخ و خوب

داغ شود . هارون امر نمود تا آتشی افروختند و تابه بر آن آتش گذاردند تا داغ شد .

آنگاه بهلول گفت :

اي هارون من با پاي برهنه بر این تابه می ایستم و خود را معرفی می نمایم و آنچه

خورده ام و هر چه پوشیده ام ذکر می نمایم و سپس تو هم باید پاي خو د را مانند

من برهنه نمایی و خود را معرفی کنی و آنچه خورده اي و پوشیده اي ذکر نمایی .

هارون قبول نمود .

آنگاه بهلول روي تابه داغ ایستاد و فوري گفت :

بهلول و خرقه و نان جو و سرکه و فوري پایین آمد که ابداً پایش نسوخت و چون

نوبت به هارون رسید به محض اینکه خواست خود را معرفی نماید نتوانست و

پایش بسوخت و به پایین افتاد .

سپس بهلول گفت :

اي هارون سوال و جواب قیامت نیز به همین صورت است .

آنها که درویش بوده اند و از تجملات دنیایی بهره ندارند آسوده بگذرند

و آنها که پایبند تجملات دنیا باشند به مشکلات گرفتار شوند .

در همه چيز زيبايي را ببينیم

هرگز به گذشته نگاه نکنیم مگر آنکه بخواهیم از آن بیاموزیم .

تلاش و تفکر را سراج راه خود کنیم ،

مهم نيست كه غم تا كجا ريشه دوانده باشد ،

گره زندگي تا چه اندازه كور است و به هم پيچيده

و درد تا چه ميزان درد آور بوده است .

... مهم توكل و ايمان و انسانيت ماست .

اگر بتوانيم چنان كه بايد عشق بورزيم و توكل داشته باشيم ،

شادترين ، تواناترين و موفق ترين موجود در جهان خواهيم بود .

هميشه بياد داشته باشیم آيين سبز زندگي را براي زيستني سبز :

در همه چيز زيبايي را ببينیم

بكوشیم كه بفهميم

خود را باور كنیم

بردباري را تمرين كنیم

دشمن را ببخشیم

مهر را تكرار كنیم

به پيمانمان وفادار باشیم

عشق را ايثار كنیم

دل را دريا كنیم

چراغ ايمان را فرا راهمان گذاریم

انديشه هاي نيك بورزیم

شكست را فهم كنیم

بزرگوار باشیم اما متواضع

عاشق باشیم اما پاكيزه

عظيم باشیم اما بي هياهو

مغرور باشیم اما بي تكبر

و هميشه بياد داشته باشيم

كه هر لحظه و هر آن خدا با ماست اگر او را یاد کنیم .

مناجاتهای شهید چمران

می خواستم شمع باشم

" همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان  پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند،  طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند..."  

پرگشایم

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود  در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم

وا گویه های شبانه


ادامه نوشته