چهارشنبه سوری
در غروب سه شنبه مورخ 89.12.24 باتفاق یکی از دوستان از چالوس به سمت تنکابن در حال حرکت بودیم شب قبل از طریق صدا وسیما در ارتباط با اتش افروزیها و خبط وخطاهای بعضی از جوانان ونوجوانان احساساتی هشدارهایی داده شد البته با توجه به مسایل پیش امده بعد از انتخابات و تفرقه افکنی عده قلیلی از اب ریزندگان به اسیاب دشمن با نامگذاری سه شنبه های اعتراض انتظار داشتم خانواده های مسلمان حداقل در این روز که هیچ پایه علمی و سنتی و اعتقادی برای چهارشنبه سوری مترتب نیست بگونه ای فضا را مدیریت مینمودند که موجبات رضایت خدا و خلق خدا و شهیدان و امام شهیدان و مقام عظمای ولایت را فراهم مینمودند الحق والانصاف در طول مسیرمان به صحنه های فجیع و منزجرکننده ای برخوردیم که نمیدانستیم در ازای این بی معرفتیها چه باید کرد صحنه ی بسیار ناراحت کننده اینجا بود که در یکی از شهرهای بین راهی که صلاح نیست نامش را ببرم چرا که میدانم انسانهای ازاده و متمدن و مسلمان و ولایتمدار در این شهر چه بسیارند اما افسوس و صد افسوس که عده ای قلیل که باور دارم یا نااگاهانه و از روی جهل و یا اگاهانه و از روی غرض ورزی دست به اقدامات کور اینگونه ای میزنند که موجبات عدم سلب اسایش مردم میشوند که در هر صورت می بایست تاوان اقدامات نسنجیده خویش را بپدازنند. به هر تقدیر ماجرا از این قرار بود که خانمی باردار از پیاده رو باتفاق مادرش در حال گذر بود که ناگاه یک ازخدا بیخبری ترقه ای را با صدای بسیار وحشتناک در زیر پای او انداخت و با انفجار و تولید صدای مهیب . زن بیچاره با یک جیغ بیهوش شد و با هزار بدبختی اون رو سوار ماشینی کردند وبه سمت بیمارستان راهی نمودند که متاسفانه از وضعیتش اطلاعی ندارم اما امیدوارم که بهبودیش را باز یابد و مطمئنم که درمان میشود اما سوال اینجاست که اگر خدای ناکرده برای این زن نه . برای خواهر و مادر و دختر و ناموس ما این وضعیت پیش می امد براستی چه میکردیم ؟ چرا عاقل کند کاری که پیش ارد پشیمانی ؟ اما با همه این مسایل وقتی به خانه برگشتم بر ان شدم تا ببینم که منشا این چهارشنبه سوری در کجاست ؟ النهایه یافتم که چهارشنبه سوری یکی از ایین های سالانه ایرانیان است . ایرانیان اخرین سه شنبه سال خورشیدی را با افروختن اتش و پریدن از روی ان به استقبال نوروز میروند .چهارشنبه سوری یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار میشود . مردم در این روز برای دفع شر و بلا و بر اورده شدن ارزوهایشان مراسمی را برگزار میکنند که ریشه اش به قرن ها پیش از این بر میگردد. مراسم ویژه ان در شب چهارشنبه صورت میگیرد . برای مراسم در گوشه و کنار و کوی و برزن .بچه ها اتش های بزرگ می افروزند و از روی ان می پرند و ترانه سرخی من از تو و زردی تو از من را میخوانند . در ایران رسم است که پیش از پریدن افتاب هر خانواده بوته های خار و خسی را که از پیش فراهم نموده اند را روی بام یا زمین حیاط خانه و یا گذرگاه در سه یا پنج و یا هفت کله اماده مینماید .با غروب افتاب و نیم تاریک شدن اسمان .زن و مرد و پیر و جوان گرد هم می ایند و بوته ها را اتش میزنند و در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های افروخته شده میپرند تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و ناراحتی را از خود دور نمایند وسلامت وسرخی و شادی را به هستی خود ببخشند . مردم در حال پریدن از روی اتش ترانه هایی همچون (زردی من از تو - سرخی تو از من ) و یا (غم برو شادی بیا - محنت برو روزی بیا) و یا (ای شب چهارشنبه - ای کلبه چار دنده - بده مراد بنده)در پایان هم خاکستر چهارشنبه سوری را نحس میدانند زیرا مردم هنگام پریدن از روی ان زردی و بیماری خود را از روی جادوی سرایتی به اتش میدهند و در عوض سرخی و شادابی اتش را به خود منتقل میکنند با سرود سرخی تو از من و زردی من از تو .البته همراه با چهارشنبه سوری.مراسماتی دیگری همانند قاشق زنی که زنان ودختران ارزومند و حاجت دار قاشقی را با کاسه ای مسین بر میدارند و شب هنگام پس از عبور از کوچه ها به دلخواه بر درب هفت خانه می ایستند و با زدن قاشق بر کاسه صاحبخانه را بدون حرف خبر میکنند و صاحبخانه هم هدایایی را از جمله پول .تخم مرغ ..... تقدیم ایشان میکند و یا در چهارشنبه سوری خانواده هایی را که بیمار یا حاجتی دارند برای براوردن حاجت نذر میکنند و در این شب اش ابودردا یا اش بیمار میپزند واندکی را به بیمار میخورانند و الباقی را به فقرا هدیه میکنند اما با این وصف حتی اگر قبول کنیم که چهارشنبه سوری ریشه تارخی دارد و به عنوان سنت باستان ایرانیان است برای شادی و سرزندگی و مهربانی و نشاط و تولید مودت و مهربانی و دوستی بوده است نه اینکه فضای زندگی دیگران را بقدری هراس الود و ترسناک نماییم که موجبات بیماری وخدای ناکرده مرگ او شویم !
عید بر شما مبارکباد