روزي شيخ ابوالحسن خرقانی نماز مي خواند. آوازی شنيد که:
ای ابوالحسن، خواهی که آنچه از تو می دانم با خلق بگويم تا سنگسارت کنند؟
شيخ گفت: بار خدايا! خواهی آنچه را که از "رحمت" تو میدانم و از "بخشایش" تو میبينم
با خلق بگويم تا ديگر هيچکس سجدهات نکند؟
آواز آمد: نه از تو؛ نه از م «تذكره الاولياء عطار نيشابوری»
بر سر در خانقاه شیخ ابوالحسن نوشته شده:
هر که در این سرا در آید نانش دهید
نانش دهید و از ایمانش مپرسید
چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد
البته به خوان بوالحسن چه نان ارزد.
+ نوشته شده در پنجشنبه نهم تیر ۱۳۹۰ ساعت 12:43 توسط محمد روحانیفر
|