نجوا با خدای خوبیها ...




حجاب صدفی برای مروارید!!!!

 
_ يک روز يک مرد انگليسی از يک شيخ مسلمان پرسيد :

_ چرا در اسلام زنان مسلمان اجازه ندارند با مردان مصافحه کنند؟

_ شيخ گفت :

آيا تو مي تواني دستهای ملکه اليزلبت را بگيری ؟

_ مرد انگليسی گفت :

البته که نه ، فقط افراد خاصی هستند که مي توانند با ملکه مصافحه کنند .

شيخ جواب داد :

بانوان ما ملکه هستند و ملکه ها با مردان غريب مصافحه نمي کنند!!!!

كلاس اول عاشقی  ...

كلاس اول عاشقی  ...

صد بار گفته بودي : سارا پدر ندارد

از آسمان هفتم , اصلا خبر ندارد

سارا نگاه خيسش , بر آسمان نشسته

بر شيشه ها نوشته , سارا كه پر ندارد

هر روز گفته با خود : باباي من مي آيد

بابا پريده اما , سارا خبر ندارد

بر دفترش نوشتي , بابات مرده سارا

او گفت جمله ي تو , ربطي به پر ندارد !

" باباي مٌرده " را او " باباي مَرده " خوانده

آخر كلاس اول زير و زبر ندارد

بابا پريده امشب , باور نكرده سارا

باباي او كجا و مردي كه سر ندارد ...

خدا همه باباهای شهید پریده به عالم معنا را

با سرور شهیدان اسلام حسین بن علی (ع) محشور بفرماید

آمین یا رب العالمین

دست نوشته ای از گاندی

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان .

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى ...

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من می‌‌توانم خوب ، بد ، خائن ، وفادار ،

فرشته‌خو یا شیطان‌ صفت باشم

من می‌توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم ،

ادامه نوشته

عید سعید فطر مبارکباد ...

خدا تنها روزنه ی امید است که هیچ گاه بسته نمی شود ...

تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد ...

تنها کسی است که با پای شکسته هم می توان سراغش رفت ...

تنها خریداری ا ست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد ...

تنها کسی است که وقتی همه رفتند با تو می ماند ...

تنها کسی است که وقتی همه پشت کردند او برایت آغوش می گشاید ...

تنها کسی است وقتی همه تنهایت گذاشتند او محرمت می شود ...

و تنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن ...

"خدا را برایت آرزو دارم"

حیف است پس از یک ماه تلاش برای نزدیک به او دوباره خود و خواسته هایمان را

فراموش کنیم

بیاییم با خود و خدایمان عهد ببندیم که برای همیشه روزه دار واقعی بمانیم

و درب های رحمت خداوند را همیشه باز نگاه داریم




عید سعید فطر مبارکباد


نجوایی با خدای مهربان در شب عید فطر

ادامه نوشته

کلام علی (ع)

ای بندگان خاص خدا ...

ای عبادک الصالحون ...

این روزها ، رد پای هر کسی را بگیریم ...

میرسیم به قرص ماه ...

حال و هوای دل هر کسی را رصد کنیم ...

بوی ناب خدا به مشاممان میرسد ...

آدرس محل سکونت هر کسی را بخواهیم...

نوشته اند : مستقیم ، آسمان ...

این روزها همه جا کبریاست و همه درّ نایاب خوبی هاست

این روزها میتوانیم نفس به نفس با معبودمان حرف بزنیم

میتوانیم سجاده مان را وصل کنیم به تمام آمین هایی که به اجابت میرسند ...

این روزها میتوانیم عطر پر رحمت « رمضان » را به تک تک ثانیه هات دعوت کنیم...

طراوت این روزها گوارای وجودتان ...

دست های خالی مرا می سپارم به دلهای مهربانتان

که هر وقتی حس کردید رسیدید به عرش خدا

قدری از نگاه حضرت حق را برای من گنهکار شرمسار نیز بخواهید و بخوانید ...

از همگان التماس دعا دارم ...

پیشاپیش عید سعید فطر مبارکباد

به یاد گمنامان شهید ... ( پدر و عمویم )


بیاد شهیدان گمنام جاویدالاثر اسماعیل و عیسی عوض پور


خیلی گشته بودیم ، نه پلاکی ، نه کارتی ، چیزی همراهش نبود .

لباس فرم سپاه به تنش بود .

چیزی شبیه دکمه پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد.

یک نگین عقیق است که انگار جمله ای رویش حک شده.

خاک و گل ها را پاک کردم .....

دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم . روی عقیق نوشته شده بود :


"به یاد شهدای گمنام"


ادامه نوشته

سلام بر قدس ...

ادامه نوشته

دل نوشته ای به امام زمان (عج)

از زهر ضربت تا شهد شهادت

اميرالمومنين علي (ع) در محراب به معراج شهادت پيوست

در اين موقع ‌ام كلثوم به او گفت:‌اي دشمن خدا، اميرالمومنين را كشتي؟ آن ملعون گفت: اميرالمومنين را نكشته‌ام، بلكه پدر تو را كشته‌ام. مي‌بينم كه برايش گريان خواهي بود. والله كه من او را ضربتي زده‌ام كه اگر آن را در ميان اهل زمين قسمت كنند همه را هلاك كند. قدري شير براي آن حضرت آوردند. كمي از آن شير را نوشيد و فرمود به زنداني خود نيز از اين شير بدهيد و او را اذيت نكنيد


جنگ نهروان پايان يافت و امام علي(ع) به كوفه مراجعت كرد، ولي عده‌اي از خوارج كه در نهروان توبه كرده بودند دوباره زمزمه مخالفت سر دادند و بناي فتنه و آشوب گذاشتند.

امام علي(ع) براي آنان پيام فرستاد و به آرامش دعوتشان كرد و از مخالفت با حكومت برحذر داشت، ولي چون از هدايت ايشان نااميد شد با قدرت، آن گروه ماجراجو و طغيانگر را تار و مار كرد و در نتيجه برخي از آنان كشته و زخمي شدند و عده‌اي هم پا به فرار گذاشتند. يكي از فراريان خوارج، عبدالرحمان بن ملجم از قبيله مراد بود كه به مكه گريخت.

شوراي سه نفره خوارج

ادامه نوشته

اتکای به خدا در عین تنگدستی ...



شیخ احمد دشتی که مقرب آخوند خراسانی بود نقل می کند:

در زمانی که وضع مالی مرحوم آخوند، خوب نبود یک شب که ایشان مجلس درس خصوصی داشت و در آن مجلس شاگردان مبرزی همچو میرزای نائینی، مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، آقا ضیاء عراقی، شیخ عبد الله گلپایگانی و عده ای دیگر حضور داشتند؛ وقتی مجلس درس تمام شد؛ ما دیدیم سید به اتفاق یک نفر دیگر آمدند خدمت ایشان و آن مرد زائر، مقداری وجوهات در آورد و به آخوند داد و ایشان هم پول ها را گذاشتند زیر تشک.

ادامه نوشته

چرا اعتماد نمی کنیم او که حقیقت محض است ...؟؟؟!!!!

۰ راه پله ای به سمت آسمان

عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم!!

بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !!
بعد از چند روز به دوستی !!
بعد از چند ماه به همکاری !!
بعد از چند سال به همسایه ای ... !!
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !!
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم .
او که یگانه است و شایسته ...

فرازی از وصیت نامه شهید مهدی رجب بیگی

آنگاه که درون خویش را از خود تهی یافتی و بیرون از خویش را خالی از خدا ،

قرآن بخوان .

آنگاه که در دریای خروشان زندگی ، در چنگال طوفان جهل و ترس اسیر شدی

و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهائی را آرزو کردی ، قرآن بخوان

آنگاه که عقلت ، احساسات را به بند کشید و فکرت ، عشقت را و قوه پیوستن

به یزدان با نیروی عرفان را ، از دست دادی ، قرآن بخوان .

آنگاه که در کوچه باغهای یاس ، حیران و سرگردان ، نا امید و پریشان ، در

جستجوی قطره ای آب ، کشتزار خشک و قحطی زده اندیشه ات را

تسلی می دهی، از دریای بیکران امید لختی بر گیر و، قرآن بخوان.

آنگاه که مرگ را ختم و معاد را وهم و پندار خود را حتم یافتی  ،قرآن بخوان .

آنگاه که غرور ، وجودت را گرفت و تفاخر ، شعورت را و ذلت خویش را عزت

یافتی و نخوت خویش را همت ، قرآن بخوان

آنگاه که از فرط جهالت ، امانت را از یاد بردی و به خیال سعادت ، اسیر

ضلالت گشتی، قرآن بخوان.

آنگاه که خود را خدا یافتی ، یا خدا را جدا از خود و یکی بودن شرک را توحید

پنداشتی و شمع را خورشید ، قرآن بخوان .

آنگاه که مرگ خود را دور دیدی و حیات خویش را جاوید یافتی و دنیا و آخرت

را جدا از هم و دنیاداری و بهشت را در کنار هم ، قرآن بخوان .

آنگاه که از درستی گسستی و بر مرکب سستی نشستی و به پستی

پیوستی و در منجلاب تباهی ، رهائی را خواستی ، قرآن بخوان .

آنگاه که نهایت سعادت را بودن و شهادت را نهایت حیات پنداشتی و ماندن

را شرافت و رفتن را ضلالت و شدن را حماقت ، قرآن بخوان

آنگاه که از بیعت با تاریکی و غیبت نور خسته شدی ، قرآن بخوان .

آنگاه که نسیان گریبانت را گرفت و عصیان دامانت را و معصیت خویش را

معصومیت پنداشتی ، قرآن بخوان .

آنگاه که گذشته را حسرت و حال را عسرت و آینده را حیرت احساس کردی ،

شب قدر را بیاد آور ، قرآن بخوان .

آنگاه که در دره های پستی و زبونی ، در جستجوی راهی به سوی قله

انسانیت ، سنگستان را در می نوردی و همچون اسیر زندانی دریچه هائی

را می جوئی ، قرآن بخوان.

آنگاه که در دل سیاه شب و در اعماق تاریک ظلمات ، شمع وجودت از شور و

التهاب میسوزد و در آرزوی صبح و سپیدی ، افق را به امید نظاره فلق مینگری

تا شاید طلوع فجر را در نیمه شب تماشا کنی ، قرآن را باز کن تا در فلق برگهایش

و در افق اندیشه ات فجر را ببینی، قرآن بخوان.


تبریک ماه مهمانی خدا




شهد شیرین خوان خداوندی گوارای وجودتان ...

چهار سخن تکان دهنده

زاهدی گوید : سخن چهار کس مرا سخت تکان داد.

یکم :

مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد

و او گفت : ای شیخ خدا میداند که فردا حال ما چه خواهد بود!

دوم :

مستی دیدم که افتان و خیزان راه میرفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی.

گفت : تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟

سوم :

کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟

کودک چراغ را فوت کرد و آن را خاموش ساخت و گفت :

تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟

چهارم :

زنی بسیار زیبا که در حال خشم از شوهرش شکایت میکرد .

گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . 

گفت : من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام

که از خود خبرم نیست  تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟

کمی بیندیشیم و تامل کنیم

آستان پرشکوه انتظار

عطر انتظار گرچه خسته ام ، گرچه دلشکسته ام ، باز هم گشوده ام درى به روى انتظار٬ تا بگويمت هنوز هم به آن صداى آشنا اميد بسته ام . اى تو صاحب زمان ! اى تو صاحب زمين ! مهجبین بهترین ! دل جدا ز ياد تو ، آشيانه اى خراب و بى صفاست ، ياد سبز و روح بخش تو ياد لطف بى نهايت خداست ، کوچه باغ سينه ام به عطر نامت آشناست، ردّ پای تو کجاست ؟

آنکه در پى تو نيست کيست ؟ آنکه بى بهانه تو زنده است زنده نیست ، زندگی بدون تو که گفته است زندگیست؟ اى کرامت وجود ! باد غربتى که مى وزد به کوچه هاى زندگی ٬ بى تو بوى مرگ میدهد بوى خستگى فسردگى ، بوی دل شکستگی٬ باز کوچه ها در انتظار يک نسيم روح بخش سينه را گشوده اند ٬ باز هم غبار را زدوده اند٬  تا هميشه عاشق تو بوده اند .

اى کبوتر دلم هوايى محبتت ! ریزه خوار دانه های گندم ولایتت ! سائل عنایتت ! در سرای  انتظارِ روزگار ٬ سينه بی قرار , آشناى نعمت غم است، غرق ماتم است، گر هزار کوه غم رسد هنوز هم کم است، از درون سينه ام که درهم است، ناله هاى مرغ خسته اى به گوش مى رسد. بالهاى زخمى ام نيازمند مرهم است. صبحگاه جمعه ها آفتاب ياد تو ز (ندبه)هاى ما طلوع مى کند. روز را به شوق ديدنت شروع مى کند! عشقهاى پاک در ميان خنده ها وگريه هاى عاشقان، پيش عصمت الهى ات خضوع مى کند.

اى تو معنى اميد و آرزو! اى براى انتظار عاشقانه آبرو! اى بهانه اى براى زيستن! گریستن٬ وقت آمدن رسیده است٬ اشتياق همچو سبزه هر طرف دميده است. هرکه عشق را دمی چشیده است٬ دیده است. اینکه جمکران هنوز روبراست٬ جلوه اى از انتظار و شوق ماست٬ اى اميد آخرين، بهار آفرين، ما در انتظار مقدم توييم شاهزاده ی زمین! سايه ات بلند باد، نام و يادت از سراى عاشقان بيقرار کم مباد، قامت بلند شوق ، جز بر آستان پرشکوه انتظار خم مباد.

اللهم عجل لولیک الفرج

راز موفقیت از زبان سقراط !

                 

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفقیت چیست ؟ 

سقراط به او گفت : " فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم "

صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت .

سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند .

جوان با او به راه افتاد . به لبه ی رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند

تا آب به زیر چانه ی آنها رسید ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو

برد . جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند ، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او

را نگه دارد . مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره

توانست خود را خلاصی بخشد . همین که به روی آب آمد ، اوّل کاری که کرد

آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد .

سقراط از او پرسید : " زیر آب که بودی ، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" 

گفت ، " هوا "

سقراط گفت : " هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفقیت را

مشتاق بودی ، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری ؛ راز دیگر ندارد . "

                               به امید موفقیت همه ایرانیان

اي میهمان آدينه ، آمدنت احسن‌الحال ماست ...

به انتظار تو نشستن اشتباه ماست

به انتظار تو باید ایستاد ...


یا مهدی (عج) ! ای نقطه شروع شفق ، ای مجری حق !

میلاد تو ، قصیده بی انتهایی است که تنها خدا بیت آخرش را می داند

بیا و حُسن ختام زمان باش !


مـــیـــــلـاد آقـــــــــــــــا امــــــــــــــام زمــــــان مــــبــــــارک


ادامه نوشته

قسمتی از مناجات شهدا با ...

خدایا!

_ اگر قرار است زندگی و حیاتم چراگاه شیطان شود مرگ باعزت نصیبم بفرما.

(شهید عنایت حمزه لو)


_ خدای من!

همه وقت با یادت هستم به یادم باش که بی تو هیچ و پوچ خواهم بود.

(شهید عبدالحمید فلاح پور)


_ خدایا مرا پاکیزه بپذیر .

(شهید باکری)


_ خدایا

تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار

درونی نیازمندان را درک کنم.

(شهید مصطفی چمران)

گوهرهای ناب از آیت الله بهجت (ره)در باب نماز اول وقت

ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت کافی و وافی است برای وصول

به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد .





حضرت آیت الله بهجت (ره) می فرمایند:

- ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت کافی و وافی است برای

وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد .

- قرب مراتبی دارد و بالاترین آن لقاء است و هر مرتبه از مراتب قرب را مقربی

است که بالاترین آن نماز است .

- اگر سلاطین عالم می دانستند که انسان ممکن است در حال عبادت چه لذت

هایی را ببرد ، هیچ گاه دنبال این مسائل مادی نمی رفتند .

- معیار اصلی نماز است . این نماز بالاترین ذکر است . شیرین ترین ذکر است ،

برترین چیز است . حال برخی از ما به دنبال ذکرهای ویژه ای میگردند که کسی

نشنیده باشد .

- اگر در همان الله اکبر شخص متوجه باشد که دارد چه کار می کند دیگر لازم

نیست که تا آخر نماز خیلی زحمت بکشد .

- آن مقدار از نماز که دست خودتان است توجه کنید ، بقیه نماز را خدا خودش

درست می کند .                          منبع : خانه خوبان ، ش۴۲ ، ص ۲۵.

با رمز یا ابالفضل (ع) به علمدار رهبر آزاده مان رای میدهیم

شجاع و جهادي دكتر جليلي

با حاميان دكتر جليلي

از ابتدای انقلاب ، با رهبرش هم سنگر است

در روزهای سخت جنگ، همواره او در سنگر است

هرگز ننالد از نا کسان، در روزهای بی کسی

زیرا که او رزمنده است ، سختی کشیده او بسی

در چهره اش آرامش و در باطنش آتشفشان

صبر و صداقت میدهد بر مردم ایران ، نشان

هر چند بر او شد جفا ، گفت راضیم بر این قضا

اما به ما نوبت رسید ، باید که با او کرد وفا

هر کس که فریادی زند، آوای آزادی دهد

حتما در این آدینه هم ، به سعیدش رای میدهد


ادامه نوشته

فرمانده رشید لشکر 14 امام حسین (ع)

حاج حسین ثابت کرد که .......                           

                        یک دست هم صدا دارد !!!!!   

با حضور در انتخابات حماسه ای سیاسی به پا می کنیم

به حول و قوه ی الهی : و با رمز یا ابوالفضل

همه با هم به

دکتر سعید جلیلی جانباز کربلای ایران رای خواهیم داد


ادامه نوشته

رئیس جمهوری در تراز خاورمیانه اسلامی

رئیس جمهور دهه پیشرفت و عدالت


ادامه نوشته

اعیاد شعبانیه مبارک باد

عید مبعث مبارکباد

برای حماسه سازی باید بیشتر دانست و بهتر انتخاب کرد


با یک کلیک با هشت نامزد یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بیشتر آشنا شویم

شاه کلید اصلی رابطه با خدا در نگاه بهجت

بسم رب الشهدا

آیت الله بهجت (ره) :

از ما ، عمل چندانی نخواسته اند !

مهم تر از عمل کردن ، " عمل نکردن " است !

تقوا یعنی " عمل گناه را مرتکب نشدن " !

همه می پرسند چه کار کنیم ؟

من می گویم : بگویید چه کار نکنیم ؟

و پاسخ اینست : گناه نکنید .

شاه کلید اصلی رابطه با خدا " گناه نکردن " است

بزرگترین مظهر حماسه سیاسی

در سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی ، کم کم باید آماده جدی ترین حماسه آفرینی شویم ، البته از نوع سیاسی اش . مسلما طبق فرمایشات متعدد رهبری ، حضور در این انتخابات و البته انتخاب اصلح ، هم حق و هم وظیفه ی یکایک ماست . ولی چیزی که مهمتر است ، اینکه اجازه نخواهیم داد حوادث سال ۸۸ اتفاق بیفتد و احدی به خود اجازه دهد که دل رهبر عزیزمان را خون کند . دشمنان بدانند که این بار هم ایستاده ایم ولی :                    

محکم تر و جدی تر از قبل و با هوش تر از همیشه .


به عشق رهبر دلها حماسه خواهم ساخت

اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
ارواحنا فداک مولای من ، سید علی خامنه ای

به مناسبت 14 خرداد رحلت امام خمینی «رحمة الله علیه»

عینیت آرزوی هزار ساله شیعه ، روح اللهی بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی به نجات مظلومان کمر بست و دیده مستضعفان را به نور امید روشن ساخت . او که اندیشه اش چونان نسیم جان بخش سحرگاهی ارمغان پیروزی به همراه داشت ، خاطره بخشندگی ابرها و درختان را تکرار می کرد . آن دم که فجر در برابر نور او رنگ باخت ، سروها در برابرش قیام کردند و عشق به زهدش شهادت داد و ایمان در تشهد به او سلام کرد . او به همه جهانیان فهمانید که تکامل و زیستن چون علی (علیه السلام) و شهادت در قالب مرگ طبیعی ، افسانه نیست . او معنی حقیقی شجاعت و عزت را در صفحات تاریخ حک کرد . این ذخیره الهی شیعه با رفتنش دنیایی را داغدار خود کرد و الفاظ را نیز به سوگ نشانید . اینک طوفان کلمات ، ساحلی می طلبد تا فقدان سپه سالار لشکر حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مردی از تبار پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در کنار واژه صبر تسکین دهد . کجاست او که با رهبریش جهانی را لرزاند و با عطوفت پدرانه اش هزاران مرد را چون کودکان به گریه در آورد ؟ او که بود که مسلمانان بار دیگر یتیم شدند و پرچم عزا برافراشته شد ؟ کجاست آن روزنه امید صدها میلیون مسلمان و میلیاردها انسان تحت ستم در سراسر جهان ؟ در کجای تاریخ باید به دنال او گشت ، که امام هفتم شیعیان از او این گونه یاد می کند : مردی از اهل قم ، مردم را به حق دعوت می کند . گروهی از مردم با او گرد می آیند که همانند تکه های آهن مستحکم اند ، بادهای سخت آنها را نمی لرزاند و از جنگ و مبارزه به ستوه نمی آیند و از دشمن نمی هراسند . آنان بر خدا توکل می کنند و عاقبت با متقین است .

  آری! امام خمینی «رحمة الله علیه» عینیت آرزوی هزار ساله شیعه بود